امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آفرینش ز ازل سر به گریبان تو بود

 

 

آفرینش ز ازل سر به گریبان تو بود 
چرخ گردون، چو یکی گوی به دامان تو بود 
خاک پای تو گِل آدم و حوّا گردید 
خضر از خانه به دوشان بیابان تو بود 
رفت فرزند فدای تو کند ابراهیم 
نوح را در دل دریا، غم طوفان تو بود 
موسی آن دم که عصا بر دل دریا میزد 
یکی از سوختگان لب عطشان تو بود 
عیسی آن لحظه که بر اوج سما کرد عروج 
نگهش سوی زمین، بر تن عریان تو بود 
چشم یعقوب که بر یوسف خود می افتاد 
یاد داغ پسر و دیده گریان تو بود 
عضو عضو بدنت را چو نبی می بوسید 
نگهش یکسره بر زخم فراوان تو بود 
تن پاک تو به گودال و سرت زیب تنور 
یاد آن شب، که دو جا فاطمه مهمان تو بود 
نه فقط غربت تو بود شب یازدهم 
صبح هم صحنه ای از شام غریبان تو بود 
بعد از آنی که پیمبر دو لبت را بوسید 
چوب، عاشق پی بوسیدن دندان تو بود 
تا شبستان ابد یار و نگهدارش باش 
"میثم" از صبح ازل، دست به دامان تو بود