امروز سه شنبه ، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
اگر چه نیست مرا شأن زائر حرمت

 


اگر چه نیست مرا شأن زائر حرمت 
کبوتری است دلم دور گندم کرمت 
اگر تو پای به چشمم نمی نهی بگذار 
که لحظه ای بکشم چشم خویش بر قدمت 
تو آن امام رئوفی که دشمنانت نیز 
طمع برند به لطف و عنایت و کرمت 
عجب نه، گر دو جهان را نهی کف دستش 
اگر به جان جوادت، کسی دهد قسمت 
خجسته باد خراسان و زنده باد ایران 
که مستدام بود زیر سایه علمت 
هزار موسی عمران به طور تو مدهوش 
هزار عیسی مریم گرفته جان ز دمت 
نماز برده به صحن مطهر تو نماز 
حرم طواف کند در حریم محترمت 
تو آن امام رضایی که اختیار قضاست 
به اقتضای خداوند جاری از قلمت 
هنوز وارد صحن مطهرت نشده 
سلام می شنود از تو زائر حرمت 
عنایتت همگان را گرفت و "میثم" هم 
چو قطره ای است که افتاده در کنار یمت

span dir=