امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

 

اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را

نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه

نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را

ز تو ای دست ، ممنونم که بر یاری دست حق

گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را

علی تنها ، همه دشمن ، تو بشکسته ، من افتاده

خدا را ، پس که یاری کن آن یار تنها را ؟

من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان

به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را

ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا

که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را

اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم

و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را

سیه پوش آمده از دود آتش خانه زهرا

چه خوش کردند همدردی عزاداران طاها را

عدو سیلی زده و پهلو شکست و من در آن حالت

گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را

سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن

مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را

چو وقف ماست نظم و ناله و فریاد جان سوزش

به محشر دست گیرم (میثم) افتاده از پا را