امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
اجر او نزد مادرم زهراست

 

اجر او نزد مادرم زهراست

این شنیدم که شاه اسماعیل

شهریار بلند قدر و جلیل

سفر کربلایش گشت نصیب

تا شود زائر حسین غریب

چون گذارش به قبر حُرّ افتاد

کرد از شدّت گناهش یاد

گفت حُرّ، گر چه کشته ی یار است

لیک عفوِ خطاش دشوار است

او به نجل بتول ره بسته

دل آل رسول بشکسته

تا صف حشر زیر دِین است این

باعث کُشتن حسین است این

پاسخش گفت عارفی ای شاه

حر به سوی کریم برد پناه

نجل زهرا سعادتش داده

خود برات شهادتش داده

گفت شه در جواب: صبر کنید

بهتر است اینکه نبش قبر کنید

گر نگردیده بود جسمش خاک

از گنه گشته دامن او پاک

پس به فرمان آن خدیو عجم

قبر حر را شکافتند آن دم

بود آن یارِ یوسف زهرا

بدنش همچو لاله ی حمرا

عضو عضوش تمام چون گلبرگ

زخم ها تازه تر زلحظه ی مرگ

بر سر آن مجاهد اسلام

دستمالی که بسته بود امام

شاهد عزّت و وقارش بود

همچنان تاج افتخارش بود

شاه گفتا کنید آن را باز

که بود یادگار فخر حجاز

زخم آن زنده یاد تا شد باز

گشت خون جاری از جبینش باز

هر چه بستند دستمال دگر

بیشتر خون روان شد از آن سر

شاه گفت این مدال خون خداست

یادگاریِّ سیّد الشّهداست

باز بندید بر سر پاکش

ای درود و سلام بر خاکش

چون زتردید و شک همه رستند

بر سرش آن مدال را بستند

خون پاکش دوباره آمد بند

گوئیا آن شهید زد لبخند

کاین نشان جلال و جاه من است

سند بخشش گناه من است

پسر فاطمه قبولم کرد

وصل بر عترت رسولم کرد

زهی از طینت خطا پوشش

که مرا داد جا در آغوشش

فیض جان باختن عطایم کرد

مادرش فاطمه دعایم

کرد

عشق در موج خون وضویم داد

پیش عبّاس آبرویم داد

زد امامم به صورتام لبخند

سرم از روی خاک کرد بلند

گفت از دوست پُر شدی ای دوست

پای تا فرق حر شدی ای دوست

مادرت نام حر نهاد به تو

نسیت حر خجسته باد به تو

یار فرزند احمدی ای حُرّ

حرّ آل محمّدی ای حر

«میثم» ما تو را مدیحه سراست