الا یاران، مزار عاشقان بیسر است اینجا
بهشت غنچهها و لالههای پرپر است اینجا
بهار خرّم آلالههای گلبن زهرا
نگارستان سرخ عترت پیغمبر است اینجا
بریزید اشک غم ای ساربانها، ناقهها! با هم
به یاد آن بدنهایی که بیدست و سر است اینجا
نگهدارید محمل تا بگویم با شما یاران
که صحرا غرق گل از زخمهای اکبر است اینجا
نگهدارید محمل ای هواداران، خدا داند
که رنگین، آسمان از خون حلق اصغر است اینجا
ز خون چهره میبینم حنابندان قاسم را
لب خشک برادرزادهام از خون، تر است اینجا
ز اشک دیده باید مشکها را پر کنید اینک
که سقا را ز اشک و خونِ بازو ساغر است اینجا
الهی تشت خون از گریه گردد چشم مادرها
که ذبح طفل کوچک پیش چشم مادر است اینجا
سر خونین من در پیش چشم دخترم بر نی
تن صدچاک من بر روی دست خواهر است اینجا
به وقت مرگ بگذارم قدم بر روی چشمانش
که «میثم» زائر این غرقه در خون پیکر است اینجا