امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
عاشق درد همان درد بود درمانش

 

 

عاشق درد همان درد بود درمانش 
زخم گردد پر پرواز هُمای جانش 
نازم آن خانه به دوشی که پس از طیّ طریق 
تیغ عشق تو کند در یَم خون، مهمانش 
روح عاشق که عروجش گذرد از ملکوت 
مرغ عشق است و بود لانة تن زندانش 
این حسین است،حسین است،حسین است،حسین 
که به توحید دهد روح، تن عریانش 
سینة بحر کشد شعله به یاد عطشش 
بر دل آب بود، داغِ لبِ عطشانش 
اوست آن قاری قرآن که پس از بوسة وحی 
بوسة چوب بود، اجر لب و دندانش 
روز محشر که غضب ازهمه سو موج زند 
رحمت واسعه، جاری بود از دامانش 
پای میزان چو کمر بهر شفاعت بندد 
نبرد قاتل او هم طمع از احسانش 
رحمت و عفو دو قطره بود از خون گلو 
وسعت حشر بود، گوشه ای از میدانش 
آن چنان سینه سپر کرد و مقاوم استاد 
که به هم خورد گره، زخم تن از پیکانش 
گشت قربانی و هفتاد و دو قربانی داد 
جان ما، جان همه خلق جهان، قربانش! 
پرزآیات شد آن مصحف زهرا، "میثم"! 
بس که با تیر نوشتند به تن، قرآنش