امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
آتش بگیری ای آب، آتش زدی به جانم

 

زبان حال حضرت عباس با آب

آتش بگیری ای آب، آتش زدی به جانم 
از سردی، تو افروخت، تا مغز استخوانم 
هرگز مرا نشاید، نوشم تو را، تو باید 
سیراب گردی ای آب، از اشک دیدگانم 
تو می‌دهی نمایش، امواج سرد خود را 
من شعلۀ دلم را، با تشنگی نشانم 
آتش گرفته قلبم، از گریۀ سکینه 
امروز دادِ او را، از آب، می‌ستانم 
با نفْس، در ستیزم، از بحر، می‌گریزم 
ای آب هر چه خواهی آتش بزن به جانم 
من تشنۀ حسینم، این تشنگی است دینم 
پیش از شب ولادت کردند امتحانم 
آتش بوَد از آن به، کز آب تر کنم لب 
از تشنگی اگر چه بند آمده زبانم 
دست از عطش نشویم، تا اوفتد دو دستم 
آب روان ننوشم، سوزد اگر روانم 
امروز باشد ای آب روز ولادت من 
زیرا که با شهادت، تا حشر جاودانم 
هر زخم پیکر من، گردد کتاب مدحم 
صدها هزار «میثم» گردد مدیحه‌خوانم