امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آتش عشق تو در سینه ی سوزان من است

 

آتش عشق تو در سینه ی سوزان من است

عکس لبخند تودر دیده ی گریان من است

چه نثار تو کنم تا که قبولت افتد

بهترین هدیه ی ناقابل من جان من است

آنچه آرد یم لطف و کرمت را به خروش

قطره اشکی است که غلطیده به دامان من است

به گداییّ سر کوی تو عادت کردم

این گدایی شرف و عزّت و عنوان من است

هر که گردید سگ موی تو من خاک رهش

هر که شد سائل درگاه تو سلطان من است

به طبیبم چه نیازی بود از نسخه چه سود

تو اگر درد دهی دارو و درمان من است

اگر از خویش برانی به کجا روی کنم

جز سر کوی تو عالم همه زندان من است

عضو عضو بدنت سوره و زخمت آیات

مصحف صورت خونین تو قرآن من است

حرم پاک تو بیت الحرم کعبه ی دل

کربلای تو بهشت من و رضوان من است

شعر «میثم» شرر ناله ی مظلومی توست

گریه ی ماتم تو باعث غفران من است