امروز جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
ازذات ذوالجلال وخلایق به صبح وشام

 

 

ازذات ذوالجلال وخلایق به صبح وشام

 

ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را سـلام

 

ابن‌الرضــای دوم زهـرا! دهـم امـام!

 

حـق را تمـام مظهـری و مظهر تمام

 

فرزنـد نـُه ولی، پدر پاک دو ولی

 

در چارده جمال ازل چارمین علی

 

****

 

ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات

 

بـاغ بهشت، عـکس در آستـانه‌ات

 

بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات

 

صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات

 

بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو

 

روشنگر تمـام وجـود است روی تو

 

****

 

روح مسیـح می‌دمـد از سامـرای تو

 

کعبه سلام داده به صحن و سرای تو

 

موسی به رود نیل زده با عصای تو

 

وحی خداست در نفس جان‌فزای تو

 

کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی

 

جان جهان فدای تو یا هادی النقی

 

****

 

تعریف ما و وصف شما هست نابجا

 

توصیف ما کجا و مقـام شما کجا؟!

 

از تو همه عنایت و از مـا همـه رجا

 

حتـی درنـدگان بـه تـو آرنـد التجا

 

آنچه به وصف قدروجلالت شنیده‌ایم

 

در داستـان زینـب کذابـه دیده‌ایـم

 

****

 

حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال

 

نوریـد نـورِ نـور خداونـد ذوالجــلال

 

هرکس که در محبت‌تان یافت اتصال

 

دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال

 

در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست

 

آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست

 

دشمن به حضرتت ستم بی‌حساب کرد

 

در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد

 

یک روز، قبرهای شما را خراب کرد

 

روزی تو را تعـارف جـام شراب کرد

 

یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت

 

یـک روز کنـد قبـر تـو را در برابـرت

 

****

 

در مجلس شـراب به دل بود آذرت

 

دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت

 

دیگر سـر بریـده نمی‌دید خواهرت

 

دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت

 

دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود

 

دیگر سـرت میانۀ تشت طلا نبود

 

****

 

هرچنـد زهـر داد بـه عمـر تـو خاتمه

 

دیـدی جفـا و غصـه و بیـداد از همه

 

اینغمتورابس استکهبی‌رعبوواهمه

 

آن بی‌حیـا نمـود جسـارت بـه فاطمه

 

دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر

 

او بـود از یزیـد ستمگـر یزیدتر

 

****

 

من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو

 

خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو

 

دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو

 

سوزی بده که اشک بریزم برای تو

 

بر خاک آستان شما سر نهاده‌ام

 

دست مرا بگیر که از پا فتاده‌ام