امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
با آنکه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است

 


با آنکه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است 
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است 
با لطف بی کرانت در پیشگاه عفوت 
العفو یک گنه کار بالاترین ثواب است 
عفو تو کوه خجلت بر شانه ام نهاده 
بر روی دوشم این کوه سنگین ترین عذاب است 
دستم به بند عصیان پایم به دام شیطان 
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است 
چون لالة خزانی رفت از کفم جوانی 
شرمنده پیری من از دوره شباب است 
با این گناه بسیار گویی گنه نکردم 
برهر گناهم از تو صد پردة حجاب است 
مگذار تا بریزد بر خاک آبرویم 
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است 
اشک خجالت از من لطف و عنایت از تو 
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است 
هر ناله شعلة دل هر شعله شاخة گل 
هر قطره اشک خجلت دریایی از گلاب است 
باران اشک "میثم" از ابر رحمت توست 
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است