امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
بار دیگر رو سوی شهر شام کردم

 

 

بار دیگر رو سوی شهر شام کردم

وز دود آهم، روز راهم، شام کردم

از کوچه ها بگذشتم و کوچه به کوچه

یاد از سر خونین و سنگ بام کردم

هم سازِ نی، هم سوز ماتم دارد این جا

هر کوچه اش یک کیبلا غم دارد این جا

من یاس نیلی بر روی جمّازه دیدم

بر نوک نی آلاله های تازه دیدم

مه در میان سلسله اختر فشان بود

خورشید را آویزه بر دروازه دیدم

لب های شیرینش به عالم شور میداد

حتی به چشم قاتل خود نور میداد

این جا زدند آل علی (ع) را ظالمانه

شد بسته در یک سلسله ده نازدانه

با دست بسته کودکی نقش زمین شد

برداشتند او را ولی با تازیانه

این جا سر راه اسیران ایستادند

این جا به زین العابدین دشنام دادند

ویرانه و ماه جهان آرا، که دیده؟

بازار شام و زینب کبری، که دیده؟

ای دل بسوز ای اشک خون شو بر زمین ریز

بزم شراب و دختر زهرا، که دیده؟

از نالۀ غیرت، خروش الامان بود

دخت علی در مجلس نامحرمان بود

من باغ لاله در دل ویرانه دیدم

من در کنار هم دُر و دُردانه دیدم

پروانه زینب، گل رقیّه، شمع بابا

برگرد هم شمع و گل و پروانه دیدم

زین گرد هم آئی خروش آمد به افلاک

شمع و گل و پروانه افتادند بر خاک

این جا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد

این جا شرار نالۀ، آتش بر فلک زد

از مدخل این شهر تا کنج خرابه

دشمن میان کوچه زینب را کتک زد

این جا لباس عید پوشیدند زن ها

پای سر ببریده رقصیدند زن ها

این جا به نوک نیزه ها هفده قمر بود

خورشید زهرا (س) جلوه گر از طشت زر بود

لب های خونینش به هم می خورد امّا

چشمش به سوی زینب خونین جگر بود

او با لب خونین دم از محبوب می زد

دشمن به پاسخ بر لبانش چوب می زد

این جا عدو ظلم و ستم همواره کرده

با چوب، زخم بغض دل را چاره کرده

زینب که صبر از صبر او می بود حیران

در پای طشت زر گریبان پاره کرده

میرفت چون بالا و پائین چوب کینه

میزد به ماه روی خود سیلی سکینه

شام است و بوی عطر خیرالنّاس دارد

از باغ خون در سینه هفده یاس دارد

بوی علی (ع) می آید از باب الصغیرش

زیرا که بر دامن سر عبّاس دارد

این جا زیارتگاه خلق عالمین است

زهرای اطهر زائر رأس الحسین است

با آن که خار غم دارد این جا

آلاله های پاک و طاهر دارد این جا

پای سر قاسم، سر اکبر، سرعون

رأس حبیب بن مظاهر دارد این جا

(میثم) در این خاک آسمان انجم ماست

شام است اما کربلای دوّم ماست