امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
برخیز زجا و چشم دل واکن

 

 

برخیز زجا و چشم دل واکن

دیدار جمال حق تعالی کن

در آینۀ جمال ثارالله

تصویر خدای را تماشا کن

یا نفخۀ صبح سوم شعبان

آئینۀ خویش را مصفا کن

احیاگر باغ آفرینش را

در گلشن سبز وحی پیدا کن

تبریک بگو به احمد و حیدر

شادی به در سرای زهرا کن

با خندۀ وصل غنچۀ لب، گل

با گریۀ شوق، دیده دریا کن

از حلقۀ قم برآو چون فطرس

پرواز به بام عرش اعلا کن

میلاد امام عالمین آمد

تبریک، حسینیان حسین آمد

حُسن علی و کمال زهرا بین

یک گوهر ناب از دو دریا بین

یا از دو سپهر روی یک خورشید

یا از دو افق مهی دل آرا بین

روئی که ندیده موسی عمران

در طور رسول حق تعالی بین

قرآن محمّد (ص) و محمّد (ص) را

پیوسته در آن جمال زیبا بین

از سر تا پا محمّد (ص) ش بنگر

و زپا تا سر علی اعلا بین

هم خندۀ جبرئیل را بنگر

هم شاخۀ گل به دست حوار بین

جان دو جهان و یک جهان جان را

بر دوش علی و دست زهرا بین

آیات خداست بر زبان او

انگشت نبی است در دهان او

او مشعل و اولیاش پروانه

او جنّت و انبیاش ریحانه

گیتی همه ظلمت است و او خورشید

عالم همه بحر و اوست دُردانه

گردند به گرد شمع رخسارش

زن های بهشت همچو پروانه

از بوی گل وجود او امشب

صحرای بهشت گشت گلخانه

از نعمت عقل، سخت محروم است

آنکو نه زعشق اوست دیوانه

از تیر غمش حذر کنم هرگز

پروانه کند زشعله پروا، نه

این ماه دو عالم است و احمد را

بنشسته چو آفتاب بر شانه

آن جا که علی ستاد و بت بشکست

دیدند همه حسین او بنشست

مریم، چو گل بهشت بویش کن

با گریۀ شوق شست و شویش کن

آئینه مصطفی است بر گیرش

با فاطمه نیز روبرویش کن

بر گرد، وضو بگیر با زمزم

باز آو نظر به ماه رویش کن

هر بر سر دست مادرش بنگر

هم در دل خلق جست و جویش کن

ای خواجۀ انبیا زبان بگشا

توصیف کمال و خلق و خویش کن

با خنده به لعل لب بزن بوسه

با گریه نگاه بر گلویش کن

یارب به محبتش قسم ما را

از لطف و کرم مدیحه گویش کن

با مهر حسین بنده ام گردان

جانم بستان و زنده ام گردان

سارا زبهشت، عنبر آورده

یا آسیه آب کوثر آورده

مریم به گرفته حُلّه بر دستش

ابریق زخلد، هاجر آورده

لَعیا شده قابله و یا حّوا

بر مقدم فاطمه سر آورده

با خنده پیام تهنیت جبریل

از جانب حی داور آورده

الله الله که فاطمه امشب

نوزاد خدای منظر آورده

آئینۀ روی حیدرش خوانم

یا آن که رسول دیگر آورده

کشتی نجات یا چراغ نور

یا شافع روز محشر آورده

بگذاشت نبی حسین اسمش را

بوسید نه لب، تمام جسمش را

ای لیلۀ قدر عارفان مویت

ای ماه مبارک همه رویت

صحرای جحیم ناری از خشمت

میکال به بزم جان ثناگویت

عاشورا طلوع روز میلادت

شعبان چو محرم از هیاهویت

هفتاد و دو مرد کشتۀ عشقت

هفتاد و دو فرقه زائر کویت

دل صید خیال تیر مژگانت

جان کشتۀ یاد تیغ ابرویت

هر شب شب وصل و شام هجرانت

هر روز محرم است و شعبانت

خِلقت همه بنده و تو مولائی

عالم همه تشنه و تو دریائی

بحر کرمی اگر چه عطشانی

یار همه ای اگر چه تنهائی

گه مصحف روی سینۀ احمد

گه لاله ای و بدست زهرائی

چون ذرّه و آفتاب در هر جا

ما با تو و تو هماره با مائی

ما غرق به نبل فتنه تو موسی

ما مرده جان و تو مسیحائی

هم هادی خلق برفراز نی

هم خون خدا به خاک صحرائی

از صبح ازل صفای جان بودی

تا شام ابد چراغ دل هائی

خالی نبود و جود از نورت

هر روز محرم است و عاشورت

دادار به خلقت تو می نازد

خلقت به محبّت تو می نازد

احمد به فراز دوش بنشانده

قرآن به حقیقت تو می نازد

عترت شده سرفراز ایثارت

امت به امامت تو می نازد

عاشور به جسم غرقه در خونت

شعبان به ولادت تو می نازد

انگشتر خود به خصم بخشیدی

دشمن به کرامت تو می نازد

در قلزم خون نصیحتش کردی

قاتل بفتوّت تو می نازد

هم دوست ز صبر و همتت حیران

هم خصم به غیرت تو می نازد

حق زنده ز جسم چاک چاک توست

اسلام رهین خون پاک توست

ما گم شده تو چراغ ایمانی

ما، مور ضعیف و تو سلیمانی

ما جام تهی تو چشمۀ جوشان

ما تشنۀ رحمت و تو بارانی

ما قطرۀ کوچکیم و تو دریا

ما دشت کویر و تو گلستانی

ما غرق یم بلا و تو کشتی

ما مرده تن و تو عیسی جانی

ما تیرگی و تو سورۀ نوری

ما لوح معاصی و تو قرآنی

ما هیچ و تو هستی خداوندی

ما درد و تو خود طبیب و درمانی

ما دست دعا تو دست لطف حق

ما نیز گدا تو باب احسانی

بر خاک محبّت تو رخ سودیم

از روز نخست، عاشقت بودیم

ای کشته که زندۀ خدائی تو

احیاگر عالم بقائی تو

صد ملک وجود آشنا داری

با آن که غریب کربلائی تو

جا در دل دل شکستگان داری

با سینۀ خسته هم نوائی تو

با آن که هماره مونس خلقی

هر جا که خداست با خدائی تو

در قلزم خون فتاده ای از پا

برکشتی عشق، ناخدائی تو

هر دریم خون غریب و تنهایی

هم بر همه خلق مقتدائی تو

حکم از تو و طاعت مدام از ما

آری به خدا امام مائی تو

تو مظهر رحمت خداوندی

بر (میثم) خویش در نمی بندی