امروز چهارشنبه ، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
باز شد فصل بهار و آن گل رعنا نیامد

 

 

باز شد فصل بهار و آن گل رعنا نیامد

باز صبح جمعه آمد یوسف زهرا نیامد

عاشقان گویند با هم شمع جمع عاشقان کو

دوستان پرسند از هم مهدی آمد یا نیامد

این ندای هر گرفتار است در هر بامدادی

ای خدا امروز هم صبح آمدو مولا نیامد

دیده ها دریا شد و کشتی دلها در طلاطم

غرق گردیدیم و کشتی بان این دریا نیامد

رو به صحرای عدم بردیم از بی رهنمایی

راه خود گم کرده ایم و رهنمای ما نیامد

چشم ما دریای خون شد قلب ما دریای آتش

موکب مولای ما از دامن صحرا نیامد

شیعیان گمگشته ای دارند در شهر مدینه

تا که آن گمگشته را مهدی کند پیدا نیامد

این ندا از پرچم سرخ حسین آید هماره

کز چه تنها وارث خونهای عاشورا نیامد

نوجوانان پیر گردیدند و پیران دسته دسته

آرزو در زیر گل بردند و آن مولا نیامد

شام را با اشک حجران صبح کردیم از فراقش

روز ما شب گشت و آن مهر جهان آرا نیامد

چشم «میثم» زمزم اشک است بر آن ماه کعبه

آفتاب کعبه دل قبله دلها نیامد