امروز سه شنبه ، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
به کودکی شده سرو قدم نهال خمیده

 

 

به کودکی شده سرو قدم نهال خمیده 
ز گیسویم زده در شهر شام صبح سفیده 
شده است دامن من رحل و رأس پاک تو قرآن 
و یا که بر سر دستم شکفته لالة چیده 
به کودکی سر پاک پدر به دامن دختر 
مصیبتی است که من دیدم و کسی نشنیده 
روا بود که به هم دسته گل کنیم تعارف 
تو راست خون جبین و مراست اشک دو دیده 
سلام بر تو که زخم سرت دوا نپذیرد 
درود بر تو که خون دلت ز دیده چکیده 
درود بر لب خشکیدة ز چوب کبودت 
سلام بر تو و این حنجر بریده بریده 
بگو بگو چه کنم تا شوم شبیه تو بابا 
تو راست چهرة گلگون مراست رنگ پریده 
فشار نیزه کجا و دهان تو که مکرر 
زبان ختم رسل را به گاهواره مکیده 
به جرم آن که شنیده شبیه فاطمه هستم 
عدو مرا زده سیلی و عمه آه کشیده 
فراز دوش پدر لاله ای چو من نشکفته 
به روی خار ستم کودکی چو من ندویده 
کدام سینه که از این شرر نسوخته "میثم" 
کدام ناله کز این غم به آسمان نرسیده