امروز چهارشنبه ، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دنیا چرا جلال تو را در نظر نداشت

 

سند معتبر انقلاب عاشورا

حضرت رقیّه سلام الله علیها

دنیا چرا جلال تو را در نظر نداشت

افسوس کز مقام بلندت خبر نداشت

ای مصحفی که چشم خدا بر فراز نی

یکدم زآیه های رخت چشم، بر نداشت

تاریخ غربت علوی در حدیث شام

چون صفحه ی رخت سندی معتبر نداشت

تا شام را مدینه کند قبر کوچکت

از تو حسین، فاطمه ای خوب تر نداشت

غیر از شبی که بود چراغت سر پدر

یک شب خرابه ی تو چراغ سحر نداشت

عمر کم تو در سفر شام شاهد است

مثل تو سیّد الشّهدا هم سفر نداشت

با آنکه ناله ات جگر سنگ را شکافت

آهت به قلب خصم ستمگر اثر نداشت

هر تیر غم که خواست برد حمله بر دلت

جز سینه ی مقدُس زینب سپر نداشت

غیر از تو ای سه ساله بزرگ شام

دنیا چنین سفیر به سنّ صِغر نداشت

بی اشگ تو خرابه فراموش گشته بود

بی آه تو چراغ اسارت شرر نداشت

زینب به شام با همه ی درد و داغ ها

داغی چو داغ ماتم تو بر جگر نداشت

بر قبر بی چراغ تو تا صبح اشگ ریخت

صورت زروی خاک مزار تو بر نداشت

دُرّ یتیم فاطمه اش رفت زیر خاک

جز اشگ دیده بهر عزایش گهر نداشت

دنیا بدان! که جای کفن آن عزیز جان

جز جامه ی سیاهِ اسارت به بر نداشت

زیبد کند به امّت اسلام مادری

آن کودک خرابه نشین کو پدر نداشت

چون آفتاب سوخت در آغوش آفتاب

چتری به غیر زلف پریشان به سر نداشت

جان داد در خرابه کنار سر پدر

چون طایری که بال زد و بال و پر نداشت

کی دیده یک سه ساله شود فاتح دمشق

دنیا به یاد همه فتح و ظفر نداشت

روی کبود و هجر رخ یار و دفن شب

گویی جز ارث فاطمه ارثی دگر نداشت

از کربلا گرفته الی شام دم به دم

با مرگ رو به رو شد و بیم از خطر نداشت

«میثم» چو این قصیده ی جانسوز می سرود

جز اشگ و آه و سوز دل و چشم تر نداشت