امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای دانش و کمال و فضیلت سه بنده ات

 

ای دانش و کمال و فضیلت سه بنده ات

دشمن گشاده رو، زگلستان خنده ات

آرند کمال و شکافنده ی علوم

پاینده عمر هر دو زگفتار زنده ات

ای متّکی هماره کلام خدا به تو

یا باقرالعلوم! سلام خدا به تو

مولای کلّ خلقت و خلاّق را ولی

انوار انبیا زجبین تو منجلی

دریای هفت دُرّ و دُرِ چار بحر نور

نجل دو فاطمه خلفِ پاکِ دو علی

تفسیر حسن لم یزلی نقش صورتت

گل بوسه های یوسف زهرا به طلعتت

تو کیستی محمّد آل محمّدی

خورشید آسمان کمال محمّدی

قرآن نور در بغل زین العابدین

آیات سوره های جمال محمّدی

دانش نیازمند دم روحپرورت

جابر سلام گفته زقول پیمبرت

تو شهریار علم و علومند لشکرت

زانو زدند صدر نشیان به محضرت

حکمت لطیفه ای زکتاب فضیلت

دانش کنایه ای زالفبای دفترت

در وقت درس بر سخنت خلقتند گوش

هنگام کار بیل کشاورزیت به دوش

در حُسن تو جمال خداوند دیده ات

در یک کلام تو دو جهان پند دیده اند

نابخردان که زخم زبانت به دل زدند

جای غضب زتو گُل لبخند دیده اند

از بس بزرگواری و از بس گشوده ای

هم قلب دوست، هم دل دشمن ربوده ای

آیینه ی جمال خداوند اکبری

نامت محمّد است و سراپا پیمبری

دُردانه ی حسینی و ریحانه ی حسن

نسل امام، هم زپدر هم زمادری

شیرین هماره کام دل از ذکر خیر توست

وز قصّه ی لطیف عزیز و عُزیر توست

آب حیات جرعه ای ار آب جوی تو

روح مسیح می دمد از گفتگوی تو

پایان گرفت شهر جمادی در انتظار

تابید در هلال رجب ماه روی تو

این ماه را به فیض تو رحمت فزوده شد

دست عطا و باب اجابت گشوده شد

علم تو گر نبود شهادت اثر نداشت

نخل امید سیّد سجّاد بَر نداشت

مولای ساجدین و امام المجاهدین

مثل تو ای محمّد ثانی پسر نداشت

زهد پدر، کرامت مادر مبارک ات

در کودکی شهامت حیدر مبارک ات

در مجلس یزید که بودت چهار سال

گفتی سخن چنانکه خداوند ذوالجلال

خواندی حرامزاده سپاه یزید را

با منطقی که پور معاویّه گشت لال

یک طفل چار ساله و این نطق آتشین

تو لب گشودی و پدرت گفت آفرین

حُبّ تو نخل پر بر شیرین باغ دل

مِهر تو همچون مُهر جبین است داغ دل

از وادی بقیع تو در سینه بقعه ها

وز قبر بی چراغ تو روشن چراغ دل

ای ماوراء وهم، مقام رفیع تو

تا حشر در مدینه ی دل ها بقیع تو

ای مکتب تو روح تمام پیام ها

در هر پیام روح فزایت قیام ها

تا گردش مداوم لیلو نهار هست

از خلقت و خدات دمادم سلام ها

پیوسته ریخت گوهر توحید از لبت

کار قیام کرب و بلا کرد مکتبت

تو پنجمین ستاره ی برج ولایتی

مهر جهان فروز سپهر هدایتی

ملک خداست سبز زباران رحمتت

یا باقرالعلوم به ما هم عنایتی

«میثم» هماره میوه ی نخلش ثنای توست

مضمون گرفته از تو و مدحت سرای توست