امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
ای همه عالم گدای دست تو

 

ای همه عالم گدای دست تو

وی دو صد دریا عطای دست تو

دست حقّ، دست علی، دست خدا

نیست در هستی سوای دست تو

آبها لب تشنه ی داغ لبت

موج ها سیراب جای دست تو

اشگ از چشم پر از خونت خجل

مشک گریان از برای دست تو

موج ها گردیده دور مرکبت

آب ها گریان به پای دست تو

گر چه خود مشکل گشای عالمی

تیغ شد مشکل گشای دست تو

تا قیامت همدم فریادهاست

ناله های بی صدای دست تو

مصطفی سقّای تو در علقمه

فاطمه صاحب عزای دست تو

علقمه در ماتمت دریای خون

کربلا شد کربلای دست تو

با تن بی دست افتادی به خاک

ای همه عالم فدای دست تو

بانگ العفو علی را زنده کرد

در قنوت شب دعای دست تو

کاش می دیدم در آن صحرا حسین

بوسه می زد بر کجای دست تو

شک ندارم جای لبهای حسین

ماند روی زخم های دست تو

با بهای دست، جای لبهای حسین

ماند روی زخم های دست تو

با بهای دست، یار دین شدی

تا خدا شد خونبهای دست تو

چار حجّت بوسه بر دستت زدند

چون کند «میثم» ثنای دست تو