امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
امشب به جام ، نور ، فلک ساغری کند

 

 

امشب به جام ، نور ، فلک ساغری کند

امشب ملک به خنده ثنا گستری کند

امشب امین وحی ، پیام آوری کند

امشب ز خلق خویش خدا دلبری کند

امشب سپهر گرد زمین اختری کند

امشب مدینه بر همه روشنگری کند

امشب وجود ، گرم نیاز با حسین

امشب ز کائنات رسد بانگ یا حسین

امشب کنند اهل زمین بر سپهر ناز

امشب بود به خاک ، فلک را رخ نیاز

امشب ملک به خانه زهرا برد نماز

امشب ز عرش می شونم نغمه حجاز

امشب برید در حرم اهل بیت راز

امشب به روی خلق ، در عفو گشته باز

امشب رسول ، سوره والفجر باز خواند

امشب علی به شور حسینی نماز خواند

سرزد مهی که مهر ، اسیر نظاره اش

روح حیات موج زند در اشاره اش

پیشانی سپهر بلند از ستاره اش

گل می کند به دامن دل ها شراره اش

ای جان فدای فاطمه و ماه پاره اش

چشم فرشتگان  همه بر گاهواره اش

در بیت وحی نور خدا جلوه گر شد

رخسار سیدالشهدا جلوه گر شد

امشب ز اشک شوق بیفشان گلاب عشق

امشب به شوی لوح معاصی به آب عشق

امشب ببر پناه به دارالثواب عشق

تابیده از زمین به سما آفتاب عشق

بر عالم از مدینه گشودند باب عشق

نازل شده برای محمد (ص) کتاب عشق

ای آسمان ببال که آمد شب حسین

بخشیده شد وجود به خال لب حسین

این کیست ماه پاره مام محبت است

این ساقی هماره جام محبت است

این شور آفرین نظام محبت است

این در دریا عشق امام محبت است

این رهبر بزرگ قیام محبت است 

این کوثر همیشه به کام محبت است

این نفس مطمئنه قرآن فاطمه است

ریحانه رسول خدا جان فاطمه است

صورت نه بلکه سوره آیات محکمی

 گیسو نه بلکه سلسله قلب عالمی

بارد به خلق ابر کرامات او ، همی

گیرند جان ، هزار مسیحش به هر دمی

هر قطره اشک ، در غم او بحر ماتمی

هر ماه نو که سر زند آرد محرمی

در صفحه نخست کتاب ولادتش

گردیده ثبت قصه روز شهادتش

این است آن ذبیح که خون آبروی اوست

گلبوسه رسول خدا بر گلوی اوست

گودال قتلکه حرم آرزوی اوست

سجاده خاک و خون سر آب وضوی اوست

مهر نماز عشق همه خاک کوی اوست

عالم چو روز حشر پر از های و هوی اوست

از مهد ناز تا دل گودال قتلگاه

یک لحظه بر نداشت ز عشاق خود نگاه

این خون حق روان نبی جان حیدر است

این باغ گل به دامن زهرای اطهر است

این آفتاب در افق خون شناور است

اجر زیارتش به نود حج برابر است

مدحش در این حدیث درخشان چو گوهر است

پیغمبر از حسین و حسین از پیغمیر است

از بس شب ولادت خود شور آفرید

در بیت وحی صحنه عاشورا آفرید

سر تا به پاست آینه داور این پسر

دل می برد ز امت پیغمبر این پسر

از اشک خون خویش زند ساغر این پسر

مانند مادر است پدر پرور این پسر

یک کربلاست در بغل حیدر این پسر

اعلام کرده در رحم مادر این پسر

مادر منم که با تن مجروح و بی سرم

تا روز حشر بارغم خلق می برم

مادر منم حسین که صبح ولادتم

یاد آورد ز قصه ظهر شهادتم

احسان و لطف و رحمت و عفو است عادتم

شمشیرها به سینه گواه سعادتم

گودال قتلگاه مقام عبادتم

تا صبح روز حشر درخشد سیادتم

من آب زندگانی دین پیمبرم

مصداق آن یراک قتیلاست پیکرم

ای هست و بود عالم هستی فدای تو

ای خونبها خون تو تنها خدای تو

ای آیت خدا سر از تن جدای تو

آید هنوز از سر نیزه صدای تو

خیزد هماره سوره کهف از ندای تو

بازوی ظلم قطع ز تبت یدای تو

توحید تا بود همه مرهون خون توست

اسلام سرخ رو ز رخ لاله گون توست

تو تا ابد به گم شدگان رهبری

تو بی سری و بر همه عالم سری حسین

تو بر سپهر خون و شرف محوری حسین

تو مشعل و سفینه پیغمبری حسین

تو مصطفی و فاطمه و حیدری حسین

تو دستگیر ما همه در محشری حسین

(میثم) که شعر او شرر جان عالم است

شعبان هم از غم تو به چشمش محرم است