امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
امشب فرشتگان خدا راست این پیام

 

امشب فرشتگان خدا راست این پیام

کای نجمه ای عروس رسول خدا سلام

ای آفتاب و ماه، به خاک درت غلام

ای حجرۀ تو را شرف مسجدالحرام

ای هشتمین ولیّ خدا را خجسته مام

هم همسر امامی و هم مادر امام

هم بحر نور هم صدف پنج گوهری

امُ الرّضا و همسر موسی بن جعفری

ای عرشیان! تجلّی توحید ، بنگرید

ای آسمانیان! به زمین عید, بنگرید

قدر و جلال و عزّت و تمجید، بنگرید

در دامن ستاره به خورشید، بنگرید

حُسنی که در خیال ندیدید، بنگرید

خورشید آل فاطمه تابید، بنگرید

میلاد هشتمین ولی الله اعظم است

روشن به ماه عارض او چشم عالم است

این سوّمین علی دهمین نور داور است

این پاره ای زپیکر پاک پیمبر است

این ثامن الحجج خلف پاک حیدر است

این بهترین سلالۀ زهرای اطهر است

این آفتاب نجمه و موسی بن جعفر است

این دُرّ هفت بحر و یم چار گوهر است

این است آن ولیِّ خداوند ذوالمنن

نجل علی سلالۀ زهرا بوالحسن

پیدایش جلال محمّد (ص) مبارک است

آئینۀ جمال محمّد (ص) مبارک است

خورشید بی زوال محمّد (ص) مبارک است

مرآت بی مثال محمّد (ص) مبارک است

بر اهل دل وصال محمّد (ص) مبارک است

عید رئوف آل محمّد (ص) مبارک است

پا تا به سر علی و سراپا چو احمد است

آئینۀ تمام نمای محمّد (ص) است

قرآن حکایتی زکتاب ولایتش

خورشید، شعله ای زچراغ هدایتش

عالم رهین منّت جود و عنایتش

راضی خدا زکس نشود بی رضایتش

خلقت قوام یافته در ظلّ رایتش

خلقند سائل کرم بی نهایتش

با آن که چرخ منّت آن مقتدا کشد

این است آن کریم که ناز گدا کشد

ایران چو حلقه ای که نگینش مزار او

گردون هماره دور زند بر مدار او

طوبی نهال کوچکی از لاله زار او

باغ بهشت شاخه گلی از بهار او

خورشید و مه دوسائل لیل و نهار او

احسان سجیّت و کرم و لطف، کار او

اکرام خویش بر همه کامل کند رضا

پیش از سئوال، جود به سائل کند رضا

ای آستانم قدس تو بیت الحرام دل

پیچیده گِرد پنجره هایت زمام دل

از کوثر ولای تو لبریز جام دل

دارد شرف زمهر تو دارالسّلام دل

وصف تو تا قیام قیامت کلام دل

ای شهریار عالم جان، ای امام دل

ما دل به غرفه های تو بستیم یا رضا

هر جا رویم یاد تو هستیم یا رضا

ای کلّ گنج های خدا در خزانه ات

باریده متّصل کرم جاودانه ات

مرغ بهشت، شیفتۀ دام و دانه ات

عنقای جان، کبوتر نقِّاره خانه ات

حاجات خلق، ریخته در آستانه ات

بار غم تمام امامان به شانه ات

هرگز کریم اینهمه نیکو نمی شود

سلطان به جز تو ضامن آهو نمی شود

دل مرده بود و بار دگر زندۀ تو شد

جان کشته لطافت یک خندۀ تو شد

دشمن هم از عطای تو شرمندۀ تو شد

خورشید، محو روی فروزندۀ تو شد

تابنده شده به کوی تو، تا بندۀ تو شد

من قربان اُشتری که پناهندۀ تو شد

جز باب تو که هست در رحمت اله

اشتر کجا به درگه سلطان برد پناه

ای شیر پرده، پرده در خصم غافلت

مامون به عجز آمده اندر مقابلت

گلدسته های عرش خدا شمع محفلت

باغ امیدها همه گُل کرده کرده از گِلت

از کثرت معاصی ما خون بود دلت

کن عفو، بر مدارس آیات دعبلت

وقتی که چون گدا به درت راز می کنم

بر پادشاهی دو جهان ناز می کنم

ما را بود کمال ولایت ولای تو

روی نیاز برده به صحن و سرای تو

کردیم سعی در حرم با صفای تو

ای مرغ دل کبوتر گلسته های تو

پیش از وجود مه همه دل بوده جای تو

تو آشنای مائی و ما آشنای تو

ای وای اگر مرا ز سر خویش وا کنی

دستم به دست توست مبادا رها کنی

حُسن تو جلوۀ ابد و نور ابتداست

عبد در تو بر همه مولا و مقتداست

هر کس که گشت زائر تو زائر خداست

از خشت خشت صحن تو بر خلق، این نداست

کاین جا بهشت اهل دل و کعبۀ هُداست

صد خازن بهشت، در این آستان گداست

(میثم) به هوش باش همانا سخن یکیست

دین، جز ولای آل علی نیست، نیست، نیست