امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
امشب سپهر عصمت، ماه منیر زاد(ولادت)

 

امشب سپهر عصمت، ماه منیر زاد

زهرا برای شیر خداوند، شیر زاد

بر سیّد و امام شهیدان، سفیر زاد

تخت خطابه مّلک سخن را امیر زاد

باغ امیدِ فاطمه آباد زینب است

جان پیش کش کنید که میلاد زینب است

این شیر دخت فاطمه این کوثر علی است

این مادر مقاومت این دختر علی ست

این از سنین کودکی اش یاور علی ست

این نازدانه دخت پدر پرور علی ست

خورشید صبح، رشک به رخساره اش برد

مردانگی پناه به گهواره اش برد

صبر است سربلند که این مادر من است

خون فخر می کند که پیام آور من است

بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است

نازد به او حسین که این خواهر من است

انوار پنج تن زمه روشن جلی است

زهرا، حسن، حسین، محمّد و یا علی است

این پاسدار خون شهیدان کربلاست

این ناخدای کشتی طوفان کربلاست

این قهرمان عرصه ی میدان کربلاست

این شیر خشمگین بیابان کربلاست

این افتخار اشرف اولاد آدم است

اخت الحسین عمّه ی سادات عالم است

من کیستم که دم زنم از دختر علی

ریحانه ی حسین و حسن پرور علی

فریادِ حقّ زبان سخن گستر علی

جان رسول و فاطمه ی دیگر علی

ذات خدای لم یزلی می شناسدش

زهرا، حسن، حسین، علی، می شناسدش

جز او که در مقام سخن، حیدری کند

جز او که بر سپهر بلا محوری کند

جز او که بر حسین و حسن مادری کند

جز او که بر شهید، پیام آوری کند

تکمیل نهضت شهدا کار زینب است

بالله قسم یزید، گرفتار زینب است

او انقلاب کرب و بلا را تمام کرد

یکباره در لباس اسارت قیام کرد

تحقیر اهل کوفه و تسخیر شام کرد

از نوک نی حسین به نطقش سلام کرد

زن مثل او ندیده کسی مرد آفرین

هر جا که خطبه خواند علی گفت آفرین

اعجاز وحی، نطق دل آرای زینب است

تفسیر فتح، خطبه ی غرّای زینب است

آیات نور معنی سیمای زینب است

چشم حسین محوِ تماشای زینب است

هجده سر بریده بود ماه محفلش

تعظیم می کنند همه در مقابلش

یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال

یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال

یک کربلا مجاهده یک پنج تن جمال

بر صبر او درود خدا و رسول و آل

از کلّ خلق عقده گشا دستِ بسته اش

فخر خدا بود به نماز نشسته اش

آن شب که سیل اشگ روان از دو عین داشت

در شعله های سینه غم عالمین داشت

بزم شب از نماز شبش زیب و زین داشت

در گوش، التماس دعای حسین داشت

روح مقدّس شهدا سرفراز او

حتّی حسین فاطمه محو نماز او

تو کیستی فروغ چراغ هدایتی

تو زینبی نه فاطمه ی بی نهایتی

تو پاسدار مکتب سرخ ولایتی

تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی

شکرانه ی تو شاهد اوج کمال تو

الحق که شیر فاطمه بادا حلال تو

تو چون حسین، زینت دوش پیمبری

قرآن روی سینه ی زهرا و حیدری

بین دو آفتاب فروزنده اختری

از هر چه گفته اند و نگفتند برتری

علم لَدنّی تو گواه کمال توست

یاد آور حقیقت زهرا جلال توست

وصف تو در کتاب خداوند عالم است

مدح تو کار شخصِ رسول مکرّم است

ما و ثنای تو مَثَل قطره و یم است

خرمایی از کرمت تو نخل «میثم» است

این نخل از ثنای تو پیوسته بار داد

بر بوستان سبز محبّت بهار داد