امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
ای گشته در محیط بلا یاورم حبیب

 

ای گشته در محیط بلا یاورم حبیب

محبوب من بیا بنشین در برم حبیب

روز غریبی آمدی و یار ما شدی

خوب آمدی جز ای تو با مادرم حبیب

تنها نه من به وصل تو دلشاد گشته ام

خوشنود شد ز آمدنت خواهرم حبیب

امشب به جای سینۀ مادر ز تشنگی

انگشت خود مکیده علی اصغرم حبیب

با آنکه تشنگی زده بر جان شراره ام

سوزد دلم ز العطش دخترم حبیب

امشب ز شوق دوست نهم رو به روی خاک

فردا رود به نیزۀ دشمن سرم حبیب

سوزد دلم از اینکه تو فردا به موج خون

جان می دهی به پیبش دو چشم ترم حبیب

وقتی شکافت سینه ات از نیزه یادکن

از جسم چاک چاک علی اکبرم حبیب

جای تو خالی است کنی یاری مرا

آن دم که پاره پاره شود پیکرم حبیب

جای تو خالی است که بینی ز تیغ شمر

در قتلگه بریده شود حنجرم حبیب

فردا سر مرا لب عطشان جدا کنند

تا زند اسب بر بدن اطهرم حبیب

«میثم» کند مصائب ما را بیان به نظم

فردا شفیع او به صف محشرم حبیب