امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای کویرِ خشکِ از خون لاله گون

 

 


ای کویرِ خشکِ از خون لاله گون
ای شب تاریک، ای صحرای خون 
کوه ها و دره ها و سنگ ها 
شاهد پیکار نام و ننگ ها 
این گلان سرخِ پرپر کیستند؟
این بدن های مطهر کیستند؟
صحنه صحنه گل به صحرا ریخته 
روی هر گل اشک زهرا ریخته
ناله ها چون آتش افروخته 
خیمه ها چون سینه های سوخته
تشنگان را اشک ها آتش شده 
آب ها در مشک ها آتش شده 
سوخته در زخِم دل ها، تیرها 
شرمگین از فاطمه، شمشیرها 
ریخته باران اشکِ فاطمه 
در مسیر قتلگاه و علقمه 
بلبلان خوابیده زیر خارها 
داده جان از ترس دشمن بارها
گوش ها چون قلب ثارالله چاک 
اشک ها از چهره ها خون کرده پاک 
عابدین در آتش تب سوخته 
در کنارش جان زینب سوخته
خفته در خون، آفتاب علقمه 
زائر او هم علی، هم فاطمه 
پیکر بی دست سقا، چاک چاک
مشک و دست و پرچم، افتاده به خاک 
قاتلان در خیمه آب آورده اند 
شعله بر قلب رباب آورده اند
شیر در پستان مادر سوخته
آب بر لب های اصغر سوخته
تیرها از حنجرش خون خورده اند
مهد نازش را به غارت برده اند
دخترانِ داغدار فاطمه 
داغ روی داغ برقلب همه 
خوابگاه غنچه ی پرپر کجاست؟ 
پشت خیمه تربت اصغر کجاست؟
عقده را از قلب مادر واکنید 
قبر اصغر را بر او پیدا کنید
دم به دم از صخره ها خیزد خروش
لحظه ای این خون نمی افتد به جوش 
روز و شب جاری است از چشم همه 
خون ثارالله و اشک فاطمه 
مرغ شب! آرام، یک دم گوش شو
با نوای فاطمه خاموش شو
بشنو آن مظلومه گوید با حسین 
واحسینا واحسینا واحسین
مصحفِ در خاک و خون آمیخته
سوره سوره آیه هایت ریخته
ای دلت لبریزِ داغ لاله ها 
ای به قطره قَطره خونت، ناله ها 
طایرِ در موج خون پرپر زده 
زخم هایت خنده بر مادر زده
کی زده نیزه به قلبت از جفا؟
کی جدا کرده سرت را از قفا؟ 
ای چراغ مهر و مه در مشت تو 
گو چه شد انگشتر و انگشت تو؟
شاخه ی یاست کجا افتاده است؟
دست عبّاست کجا افتاده است؟ 
غم مخور صاحب
لوای تو منم 
پاسدار خیمه های تو منم
یوسف از چنگ گرگان، چنگ چنگ
لاله باران گشته از شمشیر و سنگ
آفتابی که دو جا بخشیده نور
هم به مقتل، هم به دامانِ تنور
سوز تو در بیت بیتِ میثم است 
عالم ار سوزد به پای آن کم است