ای خالق زمان و مکان ای خدای من وی خلقکرده هستی خود را برای من گفتی که من برای تو باشم هزار حیف شیطان گرفت از تو مرا با خطای من پروردگار و خالق و مولای من تویی من عبدِ دیگران شدم افسوس، وای من بیگانه کرد با تو مرا کثرتِ گناه ای پیشتر ز بودن من آشنای من من دردمند غفلت و بیمار معصیت تو هم طبیب درد منی، هم دوای من ناز مرا کشی که بری جانب بهشت با آنکه هست آتش دوزخ سزای من از بس که توبه کرده و بشکستهام دگر در محضر تو رنگندارد حنای من باشد گواه عفو تو با اینهمه گناه اشک خجالت من و حال دعای من یک لحظه بندۀ تو نبودم به راستی با آنکه بودهای تو همیشه خدای من من«میثمم» اگر چه تهی دستم و فقیر مهر علی است ثروت بیانتهای من