امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
ای زینب ای که بی تو حقیقت زبان نداشت

 

 

ای زینب ای که بی تو حقیقت زبان نداشت

خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت

بی تو حیا به خاک زمین دفن گشته بود

بی تو شرف ستاره به هفت آسمان نداشت

در باغ وحی بین دو ریحانه رسول

رعناتر از تو فاطمه سرو روان نداشت

سر تا قدم بهشت حسینی و چشم او

با دیدن رخ تو هوای جنان نداشت

مثل تو ای پیامبر عشق، دختری

گلبوسه‌های فاطمه را بر دهان نداشت

تو عاشقی چو یوسف زهرا نداشتی

او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت

بی تو شکوفه‌های شهادت فسرده بود

بی تو ریاض عشق و وفا باغبان نداشت

آگاه بود عشق که بی تو غریب بود

اقرار داشت صبر که بی تو توان نداشت

پیغامش ار نبود به لبهای خشک تو

خون شهید این شرف جاودان نداشت

در پهندشت حادثه با وسعت زمان

دنیا سراغ، چون تو زنی قهرمان نداشت

بعد از ائمه و پدر و جد و مادرت

در مرد و زن نظیر تو دور زمان نداشت

مدح تو جز ائمه اطهار هر که گفت

حرفی به غیر حاصل وهم و گمان نداشت

تاریخ صابران جهان جانگدازتر

از قصّه صبوری تو داستان نداشت

یک نیم روز و اینهمه داغ امام صبر

پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت

هفتاد داغ بر جگرت بود و باز خصم

تنها نه از سخن، ز سکوتت امان نداشت

بیدار با نهیب تو شد گله‌ای که هیچ

تشخیص گرگ را به لباس شبان نداشت

جز گیسوان چند اسیرش چمن نبود

جز چند سر به نیزه گل این بوستان نداشت

می‌ریخت خون، کبوتر آزادی از پرش

جز چنگل عقاب ستم آشیان نداشت

گر پای صبر و همّت تو در میان نبود

اسلام جز به گوشة عزلت مکان نداشت

کاخ ستم به خطبة تو گشت زیر و رو

تابی به پیش قلّه آتش فشان نداشت

این غم کجا برم که گل دامن رسول

آبی به غیر اشک غم باغبان نداشت

آتش ز سینه‌اش به فلک، شعله می‌کشید

دردا که حقِّ ناله و آه و فغان نداشت

جز استخوان و پوست ز جسمش نمانده بود

جز نقش تازیانه به قامت نشان نداشت

شبها گرسنه خفت و نماز نشسته خواند

سهم غذاش داد به طفلی که نان نداشت

جز آن چهار سال که خوش بود با رسول

آنی به عمر خویش دل شادمان نداشت

غم را به ارث برد مگر باب او علیa

در دیده خار یا به گلو استخوان نداشت

او دخت مادریست که از جور دشمنان

حتّی کنار خانه خود هم امان نداشت

روزی به زیر سایه پیغمبر خدای

روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت؟

محمل درست در وسط نیزه‌دارها

یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت

زینب اگر نبود شجاعت به گور برد

زینب اگر نبود شهامت روان نداشت

زینب اگر نبود وفا سر شکسته بود

زینب اگر نبود تن عشق جان نداشت

زینب اگر نبود وفا سرشکسته بود

زینب اگر نبود تن عشق جان نداشت

زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود

آزادی این چنین شرف جاودان نداشت

زینب اگر نبود پس از کشتن حسینa

گلدستة صفا به صدای اذان نداشت

«میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی

حرفی بجز مناقب این خاندان نداشت