امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
غمت تجلی عشق است و جزو ذات من است

 

 

غمت تجلی عشق است و جزو ذات من است

در این طریق اگر جان دهم حیات من است

به موج فتنه ام و بیم غرق نیست مرا

که دوستی تو خود کشتی نجات من است

قسم به لحظه سیر خیالی رویت

که من به روی توام مات و خلق مات من است

زمن مپرس که در کوی ما چه آوردی

تمام هستی من کوه سیّآت من است

مرا مرام گدایی نداده اند ولی

گدایی در تو اعظم صفات من است

چگونه نام تو را بی وضو به لب آرم

که یاد تو صلوات من و صلوة من است

اگر تو وقت وفات از وفا برم آیی

تمام زندگیم لحظه وفات من است

غم تو را نفروشم به شادی دو جهان

که این وصیت آبا و امّهات من است

به یاد روی تو ای قبله حقیقی جان

دل است زمزم خون، چشم من فرات من است

به خون طاهر میثم چو «میثم» تو شدم

ثنای تو همه طاعات طیّبات من است