امروز سه شنبه ، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
قبلۀ عاشقان بود تربت باصفای تو

 

 

قبلۀ عاشقان بود تربت باصفای تو

کعبۀ زدور می برد سجده به کربلای تو

پیش تر از ولادتم بوده به تو ارادتم

خلق نگشته گشته ام عاشق و مبتلای تو

توئی امام عشق ها، تو داده ای به خون بها

که ذات لایزال حق، آمده خونبهای تو

دست به دست می برند اشک محبّت مرا

عنایتی که روز و شب، گریه کنم برای تو

فاطمه جامه می درید بر سر نی چو بنگرد

اشک دو دیدۀ تو و گریۀ بی صدای تو

از چه نگشت چرخ دون بر سر خاک واژگون

دید چو شسته شد به خون، روی خدا نمای تو

کاش غمت کشد مرا خورد به هم گره چرا

پنجۀ ظلم قاتل و طّرۀ مشک سای تو

کاش به دشت کربلا سوخته بود بر ملا

بال همه فرشتگان زآتش خیمه های تو

زهی محبّت و وفا که از فراز نیزه ها

سایه به خواهر افکند صورت دلربای تو

معجزه میکند سرت از دم روح پرورت

بخوان بخوان که خواهرت سر شکند به پای تو

غبار مقدمت سرم چه میشود که از کرم

نوای (میثم) افکند طنین به نینوای تو