امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
حبّذا ماه جمادی آفتاب آورده ای(ولادت)

 

حبّذا ماه جمادی آفتاب آورده ای

اختری تابان زبرج بوتراب آورده ای

یا که از بحر ولایت دُرّ ناب آورده ای

یا کتاب از دامن امّ الکتاب آورده ای

زینت جد، زینت ام، زینت اب آمده

چشم ثار اللّهیان روشن که زینب آمده

نور چشم حیدر و آیینه ی زهراست این

بیت عصمت را چراغ انجمن آراست این

بلکه پیغام آور فریاد عاشوراست این

روح ایثار و شجاعت زینب کبراست این

پاسدار خونِ سربازان قانون خداست

خواهر خون خدا هم سنگر خون خداست

همسر شیر خدا! الحق که شیر آورده ای

آفتاب مصطفی، ماه منیر آورده ای

بر تمام کشور دل ها امیر آورده ای

طفل نوزادی نه، مام چرخ پیر آورده ای

تو سپهر عصمتی این ات فروزان کوکب است

زینب است این، زینب است این، زینب است این، زینب است

کیست این دختر نگهبان قیام کربلاست

بلکه پیغام آور کلِّ پیام کربلاست

پیش تر از شیر مادر تشنه کام کربلاست

همدم و هم خون و همگام امام کربلاست

از ولادت تشنه ی جام بلا بوده ست و بس

خلقتش بهر قیام بوده ست و بس

عقل کلّ از سوی حقّ بگذاشت نام زینبش

کرد یاد از خطبه ها و بوسه ها زد بر لبش

دید از صبح ولادت سخت در تاب و تبش

ای سلام ما بر این مولود و بر اُمّ و ابش

می درخشد نور ثارالله از سیمای او

جان ثارالّهیان قربان خاک پای تو

کشتی دین غرق طوفان بود اگر زینب نبود

نارسا فریاد بود اگر زینب نبود

پیکر توحید بی جان بود اگر زینب نبود

حق اسیر دست طغیان بود اگر زینب نبود

جوشش خون شهید کربلا مرهون اوست

کربلا مرهون او آزادگی ممنون اوست

ای هُمای سربلند قلّه ی ایثارها

ای شرف در هر قدم دور تو گشته بارها

ای زنطقت ریخته بر جان دشمن نارها

ای چهل منزل تو را با خصم دین پیکارها

زینت اُمّ و ابی الحق که زینب اسم توست

فاش می گویم روان پنج تن در جسم توست

فاطمه فخر دو عالم افتخارش کیست تو

یوسف زهرا گل و باغ و بهارش کیست تو

کربلا تا صبح محشر اعتبارش کیست تو

شهر ایثار و شهامت شهریارش کیست تو

ای سر فرزند زهرا سایبان محمل ات

سایبان محملت نه، ساربان محمل ات

نام تو بیچاره گان را چاره سازی می کند

مِهر تو با قلب ثارالله بازی می کند

صبر تو آزادگان را پیشبازی می کند

بردباری زیر پایت سرفرازی می کند

آسمان و آفتاب و ماه می نازد بتو

بر سر نی رأس ثارالله می نازد بتو

تو محمّد (ص)، تو علیِّ مرتضی را دختری

تو همانا بر روی دامان کوثر، کوثری

تو به آقای جوانان بهشتی، خواهری

تو به چشم مادرت زهرا، حسین دیگری

هر کلامت از هزاران انجمن دل می بری

طلعت زهرائی ات از پنج تن دل می برد

نطق ثارالله را تفسیر کردن کار توست

زاده ی مرجانه را تکفیر کردن کار توست

با زبان، کار دو صد شمشیر کردن کار توست

در یم خون از خدا تقدیر کردن کار توست

این تویی که کشته ی خود را گرفتی روی دست

در همان دریای خون بر دشمنان دادی شکست

یار مظلومان عالم خصم هر ظالم تویی

در اسارت همچنان بر ملک دل حاکم تویی

در قیام زنده ی خون خدا قائم تویی

بی معلّم چون امامت خلق را عالم تویی

روشن از انوار علمت چشم عالم می شود

وصف مدحت میوه های نخل «میثم» می شود