امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
همه هستی به ثنای تو زبان است، حسین

 

 

همه هستی به ثنای تو زبان است، حسین
با وصف تو فراتر زبیان است، حسین
همه اوصاف تو گفتند و شنیدند ولی
این عیان است که قدر تو نهان است، حسین
در رگ غیرت و آزادی و ایمان و شرف
خون پاک تو همی در جریان است، حسین
آتش مشرق و مغرب به کناری شده سرد
سخن گرم تو هر جا به میان است، حسین
مرده آن نیست که بهر تو گذاشت از تن و جان
مرده آن است که فکر تن و جان است، حسین
مکتب سرخ تو آموخت بهر عصر که خون
باعث مرگ سکوت و خفقان است، حسین
فانی راه خدا پادشه ملک بقاست
کشته راه تو جاوید از آن است حسین
بی زبان کودک شش ماهه خکشیده لبت
بهر هر ملت مظلوم زبان است، حسین
خط سبزی که زخون سرخ شد از اکبر تو
خط آزادگی نسل جوان است، حسین
خون یاران تو از زخم تن ما، در جنگ
پیش رگبار بلا در فوران است، حسین
گوشه خاک عراقت نه همین کرب و بلاست
که تو را کرب و بلا ملک جهان است، حسین
می توان یافت خدای دو جهان را به دلی
که به تیر غم عشق تو نشان است، حسین
گر امان نامه دهد خلق جهان را نه عجب
آنکه را از تو بکف خطّ امان است حسین
نهضت آن است که با خون تو جوشد ورنه
مرده جسمی است که بی روح و روان است، حسین
مکتب زندۀ ایثار و فداکاری تو
درس جانبازی ابناء زمان است حسین
خونِ جوشان تو نازم که همه پاکان را
نسل در نسل روان در شریان است، حسین
بی تو بر عاشق روی تو بهشت است جحیم
بی بهار غمت این باغ خزان است، حسین
شادی هر دو جهان را به غمت نفروشم
که در این بیع و شرا سخت زیان است، حسین
کوه را بکشند ار بار غمت نیست عجب
قامت چرخ از این غصّه کمان است، حسین
تا ابد هست چراغ ره انسانیت
سر پاک تو که بر نوک سنان است، حسین
هر کجا داد تو خیزد ز دل مظلومی
قلب بیدادگران در ضربان است، حسین
به جنان عاشق از آنم  که جنان عاشق تو است
ورنه با چون تو چه کارم بجنان است، حسین
شود از یک نگهش آتش دوزخ خاموش
دیده ای کز غم تو اشک فشان است، حسین
انبیاء فاطمه را بهر شفاعت آرند
فاطمه سوی تو چشمش نگران است، حسین
چون خداوند تبارک و تعالی همه جا
جان تو در دل بشکسته دلان است، حسین
به حبیبت قسم از خویش مران «میثم» را
که به یاد تو بفریاد و فغان است، حسین