امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
هنوز می رسد از پشت در صدات به گوشم

 

هنوز می رسد از پشت در صدات به گوشم
هنوز چوبة تابوت توست بر سر دوشم 
من آن امام غریبم که در میانة حجره 
نگاه کردم و گردید آب، شمع خموشم 
وصیتت شده باعث که در کنار مزارت 
ز گریه بسته گلویم به سینه ماند خروشم 
سزد به یاد کبودی دست و صورت و چشمت 
تمام عمر فقط جامة سیاه بپوشم 
اگر کبودی روی تو را به چشم ندیدم 
صدای ضربت دست عدو رسید به گوشم 
به دیده رفته فرو خار و استخوان به گلویم 
امید دل تو دعا کن مگر به صبر بکوشم 
اگر که طول کشد با نبودن تو حیاتم 
چگونه خون جگر در تمام عمر بنوشم 
گرفته ام به غمت انس و مونسم شده گریه 
به شادی همه عالم غم تو را نفروشم 
ز کوچه ای که تو را زد عدو عبور نکردم 
وگرنه می رود از سر به یاد روی تو هوشم 
به سوز خویش بسوزان هماره "میثم" خود را 
که اشک گردم و مانند خون ز دیده بجوشم

  "صدف نبوت 2"

حاج غلامرضا سازگار