امروز سه شنبه ، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
حجاب کربلا که ز کعبه سلامشان

حجـــاج کــربلا کــه ز کعبـه سـلامشان

صحرای سرخ خون شده بیت‌الحرامشان

پــــرواز می‌کننـــد بــــه دور امــــامشـان

لبــریـز گشتـه کــاسـۀ صبـــر تمـامشان

در انتظـار صبـح گرفتنـد ســر بـه کف

از شوق مرگ بر لبشان خندۀ شعف

 

جون و زهیر و عابس و ضرغامه و حبیب

آمـاده تـا شونـد سـراپـا به خون خضیب

بر خـود زدند تــا دل دریـای خــون نهیب

از دست داده در پی ایثـار جان، شکیب

خالی ز خویش و پر ز عطش بود جامشان

در عیـن سجـده حـال و هـوای قیامشان

 

ناگـه امام، غنچـۀ معجزنمـا گشود

بـا بهتـرین خطابـه خداوند را ستود

آنگـاه رو به جـانب انصـار خود نمود

کای بر وفا و غیرت و ایثارتان درود!

ای عمــــر جــاودانـۀ دنیــــا حقیرتــان

چشمی ندیده در همه عالم نظیرتان

 

اینجا حسین و مکتب خون و شهادت است

میـــدان جـان‌نثـاری و عشق و ارادت است

در بحــر خـون شنای شهادت عبادت است

بــر رهــروان عشق، شهــادت ولادت است

اینجا عروج ما همه در خون تپیدن است

جـان دادن و جمـال خداونـد دیدن است

 

اینجا بغـل گشــوده شهـادت برایتـان

اینجـــا بــود کنـــار خــداونــد جایتــان

خون خداست در یم خون، خونبهایتان

لبخنــد می‌زنــد بــه خــدا زخم‌هایتان

یا سینه را به تیغ شهادت سپر کنید

یـا اینکه مخفیـانه از اینجـا حـذر کنید

 

اینجا سخن ز نوک سنان و سر من است

اینجــا بــرهنه روی زمیـن پیکــر من است

اینجــا هــــزار‌پــــاره تـــن اکبـــر من است

اینجــا قـــرارگـاه علــی اصغـــر مـن است

این راه مکه، این ره شامات، این عراق

مــا تشنــۀ وصـــال خـــداییـم، الفـراق!

 

آن عاشقان جان به کفِ سخت، سخت‌کوش

آمــد ز فـــرق تـا بـه قــدم خونشان به جوش

بـــرخـواست از حقیـقت‌تــان بــر فلک خروش

گفتنـد: ای بـــه راه غمـت نیـشِ نیـزه، نوش!

شمشیـر مــرگ بـا تـو حیـات مکـرر است

عمری که بی‌تو باشد، از مرگ بدتر است

 

مــا لـذت زمـانـه نخــواهیم بی‌حسین

در عرش، آشیانه نخـواهیم بی‌حسین

در چشم نور،خانه نخواهیم بی‌حسین

مـا عمـر جاودانـه نخـواهیم بی‌حسین

عباس گفت: یوسف زهرا! چرا رویم؟

ای کعبـۀ امیـد! از ایـن در کجا رویم؟

 

ریحــــانه‌هــای دامـــن گلخــانــۀ عقیــل

گفتند: ای بـه دامن تـو قدسیـان دخیـل

عـزت اگـر نه خـار تـو گــردد، شود ذلیل

ما زندگی کنیم و تو در موج خون، قتیل؟

ما را به سینه زخم تو خوش‌تر ز مرهم است

حتـی بهشـت بـی‌گــل رویــت جهنــم است

 

یک‌سو حبیب جست ز جا گفت سیدی!

بـــا پــــاره‌هـای آتــش دل آتشــــم زدی

مـــا خـــــار راه تــــو، تـو عــزیـز محمّـدی

مـــاییم جــــان‌نثــــار تـو، تو جان احمدی

هفتـاد بـار اگـر که بمیـرم بـرای تو

برخیزم و دوباره کنم جان فدای تو

 

فــریاد زد زهیـر کـه ای عرش را مدار

سـوزم اگـر که بعـد شهادت هزار بار

خاکسترم به بـاد رود سوی کوهسار

گـردم دوبــاره زنـده بـه اعجاز کردگار

سرافکنم دوباره به پای تو یا حسین!

جــانـم هـزار بـار فـدای تو یا حسین!

 

ای حامیان آل علی! جان فدایتان

آغوش گرم حضرت معبـود، جایتان

در گوش جـان مردم عـالم ندایتان

اینک زنـد حسین، دوبـاره صدایتان

خیـــزیـد بـــاز در ره او جـان فـدا کنید

خود را دوباره هدیه به خون خدا کنید

 

خیل ستمگران که دم از جنگ می‌زنند

بـــر پیکـــر امـام شمــا سنـگ می‌زنند

از خون سر به ماه رخش رنگ می‌زنند

گـــرگان کوفه بـر بدنش چنـگ می‌زنند

ای خفتگان وادی خون کو قیام‌تان؟

بـــر نیــزه رفــت رأس منیـر امام‌تان

 

ای خون سیدالشهدا خون‌بهایتان

ای بـــر فــــراز قلــۀ تــاریخ، پایتـان

خورشیدِ قرن‌ها سرِ از تن جدایتان

بـایـد حسیـن آیــد و گـوید ثنـایتان

تا حشر، قـامت شهدا بـر شما خم است

سـرسبز با ثنای شما نخل «میثم» است