امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
اینجا نگـارخانـۀ گل‌هــای پـرپـر است

 


دفن شهدا

 

 

اینجا نگـارخانـۀ گل‌هــای پـرپـر است

 

اینجا بهشت سرخ بدن‌های بی‌سر است

 

حیـران ستـاده‌اید چــرا ای بنـی‌اســد

 

امـروز روز دفــن عزیــز پیمبــر است

 

من می‌شنـاسم ایـن شهـدا را یکی‌یکی

 

سرهایشان اگرچـه بریـده ز پیکـر است

 

این پیکـر حبیـب بــوَد، این تـن زهیر

 

این مسلم‌بن‌عوسجه، این عون و جعفر است

 

این پیکـری کـه مانده به گودال قتلگاه

 

قـرآن آیــه‌آیــۀ زهــرای اطهـر اسـت

 

این زخم‌ها که مانده بر این نازنین بدن

 

آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است

 

دارد دو زخم بـر کمـر و بر جگـر نهان

 

زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است

 

داغ بــرادر آمــده یـک زخـم بـر کمر

 

زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است

 

نتـوان شمـرد زخم تنش را به دید چشم

 

از بس که جای زخم روی زخم دیگر است

 

این پیکـر گسیخته از هـم از آن کیست؟

 

این است آن علـی که شبیـه پیمبر است

 

چیـزی نمانــده از بـدن پــاره‌پــاره‌اش

 

زخـم تنش ز پیکـر بـابـا فـزون‌تـر است

 

ایـن جسـم پـاره‌پـارۀ دامــاد کربـلاست

 

کو را عروس، نیزه و شمشیر و خنجر است

 

پیراهـن زفــاف، زره گشتــه بــر بــدن

 

بـاران تیـر: لاله، حنـا خـون حنجر است

 

یک کشته دفن گشته همین پشت خیمه‌ها

 

نامش علی‌ست ذبح عظیم است و اصغر است

 

بـا هـم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علقمـه

 

آنجـا تـن شـریف علمــدار لشکــر است

 

دست و سـرش جداست ولی مثـل آفتاب

 

در موج خون بـه دشت بلا نورگستر است

 

«میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس

 

زیـرا کـه دل مقـام خداونـد اکبــر است