امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
جمال منّان سلیل احمد

 

جمال منّان سلیل احمد

شفیع محشر امام باقر

کتاب محکم خطاب مُبرم

کلام داور امام باقر

خدای مظهر، بتول عصمت

رسول منظر امام باقر

سلام خالق سلام خلقت

سلام ما بر امام باقر

یم عنایت مه ولایت

دُر هدایت چراغ انجم

جمال سرمد سمّی احمد

فروغ هفتم امام پنجم

سروده خالق ثنای او را

ستوده قرآن مقام او را

رسانده جابر زسوی احمد

درود او را سلام او را

مسیح خواند دعای او را

کلیم گوید کلام او را

نماز، عاشق رکوع او را

سجود او را قیام اورا

محبّت از ما عنایت از او

ارادت از ما کرامت از او

توسّل از ما عنایت از او

اطاعت از ما امامت از او

تمامِ نظمم تمامِ نثرم

تمام نشرم حکایت او

تمام عزمم تمام فکرم

تمام ذکرم رضایت او

تمامِ خطّم تمام سیرم

تمام راهم هدایت او

تمام بودم تمام هستم

تمام دینم ولایت او

تمام عالم محیط فضلش

تمام هستی کتاب علمش

تمام ایمان فروغ مهرش

تمام جنّت ریاض حلمش

نسیم کویش بهشت رویش

خصال و خویش بهار قرآن

مدار ایمان خدیو امکان

کمال عرفان قرار قرآن

سلام قرآن نثار او باد

سلام او باد نثار قرآ«

حکایت او ولایت او

روایت او شعار قرآن

زهی جلالش زهی مقامش

زبان قرآن دم هشامش

مسیح خیزد زهر پیامش

کلیم ریزد زهر کلامش

سلام احمد سلام قرآن

به جسم و جان مطهّر او

چراغ خورشید در آسمانها

فروغ روی منوّر او

به کام جان ها هماره ریزد

شراب رحمت زساغر او

به دل فروغ مجدّد او

به لب ثنای مکرّر او

جمال مطلق حقیقت حق

به حق که حق را مؤیّد است این

خدا خصایل نبی شمایل

علی فضایل محمّد (ص) است این

الا وجود مقدّس تو

به چار ارکان هماره مولا

به پنج دریا خجسته گوهر

به هفت گوهر یگانه دریا

جلال کعبه جمال قبله

صفای زمزم دعای مسعا

محیط دانش چراغ بینش

امام باقر عزیز زهرا

کلامُکم نور و فِعلکُم خیر

شما امامید شما ولا غیر

هماره نورید همیشه حقّید

که حقّ به سوی شما کند سیر

مه جمالت همان جمال

خدای جلّ جلاله ی تو

تمام ایمان محبّت تو

تمام قرآن رساله ی تو

پیام خالق کلام خلقت

دعای امّت مقاله ی تو

امام ساجد بزرگ والد

امام صادق سلاله ی تو

تو نور اخیار تو سرّ اسرار

تو بدر انوار تو شمع دیده

به وصف مدحت به قدر و شأنت

و مَن اَتاکُم نَجا رسیده

بهشت اخلاص بهشت دانش

بهشت ایمان مدینه ی تو

علوم غیب و رموز پنهان

نوشته بر لوح سینه ی تو

کمال ایمان محبّت تو

نجات خلقت سفینه ی تو

به جز محمّد (ص) به جز ائمّه

نبود و نبود قرینه ی تو

حقیقت از تو شریعت از تو

کرامت از تو هدایت از تو

فضیلت از تو شرافت از تو

امامت از تو ولایت از تو

مراست بار گناه بر دوش

توراست احسان همیشه عادت

اگر چه پَستم بگیر دستم

که از تو هستم زهی سعادت

تویی زعیمم تویی امامم

چه در ولادت چه در شهادت

اگر بمیرم اگر بمانم

همه وجودم دهد شهادت

محبّت تو عبادت من

ولایت تو اطاعت من

به خاک پایت ارادت من

به بذل دستت شفاعت من

منم که «میثم» بود تخلّص

منم که مهرت بود مرامم

اگر کشاند به اوج دارم

و گر برآید زبان زکامم

تویی حیاتم، تویی مماتم

تویی نجاتم، تویی امامم

تویی رکوعم، تویی سجودم

تویی قعودم، تویی قیامم

مرا به خاک درت گدایی

تو را به امر خدا خدایی

چه در ببندی چه در گشایی

نشاید از تو مرا جدایی