امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
جانم شرار آه و دلم دشت کربلاست


جانم شرار آه و دلم دشت کربلاست
گوشم هر آنچه می شنود شور نینواست 
ایمان نشان خنجر و شمشیر و تیر و سنگ 
قرآن به نیزه، دین خدا زیر دست و پاست 
چشم همه فرات و نفس هاست یا حسین 
دل ها زموج خون همه گودال قتلگاست
فواره می زند زگلوی حسین خون 
خونی که خونبهاش همان ذات کبریاست 
نیزه به سینه، تیر به دل، داغ بر جگر
در حنجرش شرار عطش، بر لبش دعاست 
خونی که ریخت از گلوی تشنه ی حسین 
خون خدای عزوجل، خون انبیاست 
هفتاد و دو ذبیح که دیده به یک منا؟
اندام، قطعه قطعه و سرهایشان جداست 
این دود خیمه های حسین است بر فلک 
یا آسمان، سیه شده یا دودِ آه ماست 
آتش گرفته دامن یک دختر یتیم 
فریاد می زند که عموجان من کجاست؟ 
از ترس تازیانه و از بیم کعب نی 
اشکش روان به دیده ولی، گریه بی صداست 
بر سینه ای که نیزه فرو رفته بارها 
باللَّه قسم فشار سُم اسب، نارواست 
خورشید خون گرفته ی صحرای کربلا 
گه روی دست شمر و گهی روی نیزه هاست 
رگ های پاره پاره نشان می دهد درست
رو بوده روی خاک زمین، ذبح از قفاست 
میثم! قسم به اشک شفق، سرخی شفق 
از خون سرخِ قافله سالارِ کربلاست