امروز سه شنبه ، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
جسمم، ضعیف و روحم، سرگرمِ بالُ‌‌بال است

 

 

جسمم، ضعیف و روحم، سرگرمِ بالُ‌‌بال است 
دور فراق، طی شد، امشب، شبِ وصال است 
تا یافتم طبق را، دیدم جمال حق را 
باید به سجده افتم، این وجه ذوالجلال است 
هنگام شب، که دیده، خورشید در خرابه؟ 
این قرص آفتاب است یا ماه، یا هلال است؟ 
اکنون که یارم آمد، از ره نگارم آمد 
هم ماندنم، حرام است، هم رفتنم، حلال است 
افتادم از صدا و سر، مانده روی قلبم 
جانم، ز دست رفت و چشمم، بر این جمال است 
سر روی سینۀ من، مانند سورۀ نور 
تن، از سم ستوران، قرآنِ پایمال است 
عمر سه‌سالۀ من، کوتاه بود، چون گل 
دوران انتظارم، هر دم هزارسال است 
هر شب، به خواب دیدم، جان دادنِ خودم را 
امشب، شهادت من، نه خواب، نه خیال است 
در سنّ خردسالی، مردِ جهاد بودم 
این صورت کبود است، زیباترین مدالم 
میثم به جان زهرا، بنویس از لب من 
من کشته حسینم، این است وصف حالم