امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
کاش بر قربانی ات جان ها به پیکر داشتم

 

کاش بر قربانی ات جان ها به پیکر داشتم

بر سر هر نیزه چون خورشید یک سر داشتم

کاش بود این دشت بر من قدم یک قتلگاه

تا به مقتل گلویی زیر خنجر داشتم

تا که از شمشیر و خنجر ارباً اربایش کنند

کاش صدها نوجوان مانند اکبر داشتم

تا کنم لب تشنه پیش پیش تیر صیّادش سپر

کاش بر کف صیده ا مانند اضغر داشتم

تا دهد در راه عشق یار چشم و دست سر

کاش چون عبّاس یک صحرا برادر داشتم

تا کهه افتد در رهت هر گام یک قربانیم

کاش صدها عون و عبدالله و جعفر داشتم

تا شود پامال سّم اسب ها در قتلگاه

کاش صدها سینه ی مجروح دیگر داشتم

تا خورد سیلی زدشمن مثل زهرا مادرم

کاش مانند سکینه باز دختر داشتم

تا که چون زینب زهر سو سنگ بارانش کنند

کاش در هر کوچه یک مظلومه خواهر داشتم

یک هزار نهصد و پنجاه زخمم بر تن است

کاش بر تن زخمها از این فزون تر داشتم

شعله فریاد من از نظم «میثم» سر کشید

کز ازل در جانش از این سوز آذر داشتم