امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
خیزید ای بنی اسد از جا تمامتان

خیــزید ای بنـی‌اسـد از جـــا تمـامتان

ثبت است بر جریدۀ دل عشاق نامتان

از بـــاغ خلـــد فــاطمـه داده پیـــامتان

خـــوش آمـــدیـد از پــی دفن امـامتان

وقت ورودتان بـه بیابان کربلاست

امروز روز دفن شهیدان کربلاست

 

امـــروز کیـست غیــــر شمــا یاور حسین

مـــرهـم نهیــد بــــر جگــــر مــادر حسین

نگـــذاشتند دفـن شــــود پیکـــــر حسین

خورشید نیزه‌هاست به کوفه سر حسین

گردیده دفن جسم امام غریبتان

از رحمت خــدای تعـالی نصیبتان

 

دسـت خـــدای عـــزوجل بر سر شماست

این جسـم پـــاک یـوسف پیغمبر شماست

این نیز عون و قاسم و این جعفر شماست

این پـــاره‌پــــاره مـــــاهْ علی‌اکبر شماست

این نورچشم حیدر و دلبند فاطمه است

قــــرآن پـــاره‌پـــارۀ فرزنـد فاطمـه است

 

اینجـــا نگــــارخـــانـۀ گــل‌هـای پرپر است

اینجا بهشت سرخ بدن‌های بی‌سر است

امـــــروز روز یـــــــــاری آل پیمبــــــر است

روز تسلـــیِّ دل زهـــــرای اطهـــــر است

با هم نهیـد رو به سوی نهر علقمه

از بهــر دفـن جسم عزیز دو فاطمه

 

سقــای تشنـــه بـر لب دریـا فـدا شده

از او دو دست هدیه به خون خدا شده

دسـت از تن و سر از بدن او جدا شده

حقـش بـه تیــر و نیزه و خنجر ادا شده

تـــا پــای جــان ستـاد کنـار بـرادرش

تا روز حشر حضرت زهراست مادرش

 

پرسید خود از این تن بی‌سر سرت کجاست؟

تنهــای خفتـه در یـم خـون لشکرت کجاست؟

کـو دختــر سـه سـاله بگو خواهرت کجاست؟

تــــو آفتـــــاب فـاطمـه‌ای مـــــادرت کجاست؟

ای داده سر به راه خدا همسرت چه شد؟

او رفتـــه سوی کوفه بگو اصغرت کجاست؟

 

در خاک رفت پیکر پاکی کـه سر نداشت

جــــز داغ روی داغ بـه زخـم جگر نداشت

در پیـش تیـر جز دل خونیـن سپر نداشت

غیر از خدا کس از دل زارش خبر نداشت

آثـار نیــزه بـر تـن آن جان پاک ماند

رگ های پاره‌پارۀ او روی خاک ماند