امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
لاله ی پرپرم! أنت اََخی


لاله ی پرپرم! أنت اََخی
پسر مادرم! أنت اَخی
با من داغدیده حرف بزن
از گلوی بریده حرف بزن
بس که زخم است روی زخم، تنت 
جای یک بوسه نیست بر بدنت 
ای همه جد و مادر و پدرم 
رفتی اما نمی روی ز بَرَم 
خون تو غسل و زخم تو کفنت 
یوسف من! کجاست پیرهنت؟ 
از چه بینم به خاک عریانت؟ 
پدرو مادرم به قربانت 
یک زن و داغ روی داغ به دل 
یک تن و سی هزار تن قاتل 
یک شهید و هزارها شمشیر
یک کتاب خدا و این همه تیر 
کاش پیش از بریدن سر تو 
می بریدند سر زخواهر تو
مصحف آیه آیه از شمشیر
نقطه ی آیه هات از دم تیر 
تن در خون کشیده، نخله ی طور 
سر به بالای نیزه، سوره ی نور
ای تمام وجود، حائر تو 
تازیانه ثواب زائر تو 
سوره های ورق گسیخته ام 
آیه های به خاک ریخته ام 
باید از اشک خود وضو گیرم
بعد بوسه از این گلو گیرم 
این جنایتگران بدند بدند 
دختران تو را زدند زدند 
گرچه رفتند خیل انصارت 
خفته در قتلگه علمدارت 
غم مخور ما همه سپاه تو ایم 
قاصد کشتگان راه تو ایم 
خون رگ های تو است در بر ما 
چادر فاطمه است بر سر ما 
سنگ غم را نشانه ایم همه 
سپر تازیانه ایم همه
محمل ما به کوفه، سنگر ماست
سر تو نوک نیزه، رهبر ماست 
همه هستیم خیل لشگر تو 
تا چه فرمان دهد به ما سر تو 
حکم تو حکم محکم است همه 
میوه ی نخل میثم است همه