امروز سه شنبه ، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
من با دم تیغم شهادت آفریدم

 

 

من با دم تیغم شهادت آفریدم

در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم

چون کوه بنشستم بروی سینۀ عَمر

مردانه آن خصم خدا را سر بریدم

یکروز در جنگ اُحد خوردم نود زخم

دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم

یک لحظه زانویم نلرزید و به گوشم

خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم

یکدم نیاوردم ز محنت خم به ابرو

یکعمر در کام بلاها آرمیدم

با آنهمه وقتی که زهرایم زمین خورد

جان دادن خود را به چشم خویش دیدم

آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم

دنبال تابوت عزیز خود دویدم

با آنکه همچون آسمان بودم مقاوم

مثل هلال از غصّۀ ما هم خمیدم

یا فاطمه شرمنده ام از اینکه امشب

با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم

«میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست

یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم