امروز چهارشنبه ، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
محیط عصمت و صبر و شهامت گوهر آورده

 

محیط عصمت و صبر و شهامت گوهر آورده

سپهر عزّت و مجد و کرامت اختر آورده

بهشت آرزوی حیدر و زهرا بر، آورده

تعالی الله بگو امّ ابیها دختر آورده

کتاب الله دیگر بر سر دست رسول است این

بتول دیگر از دامان زهرای بتول است این

محمّد (ص) شادمانی کن بتول دیگرت آمد

امیرالمؤمنین، دخت ولایت پرورت آمد

امام مجتبی چشم تو روشن خواهرت آمد

بشارت ای حسین علی همسنگرت آمد

پیمبر، مرتضی، یا حضرت زهراست این دختر

گل دامان کوثر زینب کبراست این دختر

چه خوانم مظهر کلّ صفات داورش خوانم

و یا سر تا قدم آیینۀ پیغمبرش خوانم

و یا وقت تکلّم ذوالفقار حیدرش خوانم

به قرآن راست گفتم گر حسین دیگرش خوانم

پدر، مادر، برادر، جدّ، همه محو تماشایش

یکی خندد به امروزش یکی گرید به فردایش

شهادت خوانده پیغام آور خون شهیدانش

عبادت متّکی بر پایه اخلاص و ایمانش

شهامت خاکبوس از کربلا تا شام ویرانش

شجاعت ذوالفقار خشمی از قلب خروشانش

به پیشانیّ افلاک ولایت کوکبش خوانم

سراپا زینت باباست باید زینبش خوانم

مصلاّی دعا را دیده ی شب زنده دار است این

زبان قلب قرآن، پنج تن را یادگار است این

به سلک بندگی آیینه ی پروردگار است این

زبان مرتضی وقت سخن یا ذوالفقار است این

گل زهراست این، باید چنین نیکو سرشت آید

عجب نبود اگر از سینه اش بوی بهشت آید

سزد مریم به اشگ شوق گرد از عارضش شوید

شفای جان مسیحا از دم جانپرورش جوید

امیرالمؤمنین عطر بهشت از سینه اش بوید

زبان زینبی باید که از زینب سخن گوید

صدای کبریا از حلق عطشان حسین است این

که تنها صاحب تفسیر قرآن حسین است این

صلوة الّلیل هنگام سحر شمع دل افروزش

اساتید بزرگ صبر طفل دانش آموزش

جدا از یاد حق یک لحظه نگذشته شب و روزش

سلام و عدل و آزادی به فریاد ستم سوزش

کمال و فضل و دانش از دمش پیوسته جوشیده

که در دامان زهرا علم را با شیر نوشیده

دل از زهرا و حیدر می برد با اشک و لبخندش

شرف، آزادگی، ایمان، شجاعت آبرومندش

سلام گرم ثارالله بر خون دو فرزندش

سزد معصومه بعد از چارده  معصوم خوانندش

جلال کبریا جاه پیمبر دارد این دختر

ز شمشیر سخن اعجاز حیدر دارد این دختر

الا ای آیۀ خون را دمت تفسیر یا زینب

الا ای شیر حق را در شجاعت شیر یا زینب

زبانت فتح اهلبیت را شمشیر یا زینب

کلامت سینۀ تنگ عدو را تیر یا زینب

تو از خون جبین وجه خدا را شستشو دادی

تو تا صبح قیامت بر شهیدان آبرو دادی

که برده یک تنه کوه بلا بر شانه غیر از تو

که دارد نوک نی هفتاد دو ریحانه غیر از تو

که کرده صبر را از صبر خود دیوانه غیر از تو

که گفته پای جسم غرقه خون شکرانه غیر از تو

تو از گودال خون تا طشت زر کردی شکیبایی

ندیدی چهل منزل اسارت غیر زیبایی

نماز شب به اشک چشم و جسم خسته ات نازد

شرف، آزادگی، بر دستهای بسته ات نازد

حسین از نیزه بر پیشانی بشکسته ات نازد

خدا بر ذکر یا رب یا رب پیوسته ات نازد

ثنایت باور کرده است نخل سبز «میثم» را

عجب نبود که از این نخل بخشد میوه عالم را