امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
ناله نیستی از هر جرسی می آید

 

 

ناله نیستی از هر جرسی می آید

سخن از دوست بگو تا نفسی می آید

پر پروانه از او گیر که گر لطف کند

کار سیمرغ زدست مگسی می آید

چار دیوار دل از رنگ تعلق شده پاک

گویی امروز در این خانه کسی می آید

از هم آغوشی گل نکهت گل باید یافت

ورنه این کار زهر خوار و خسی می آید

شکوه از هجر مکن چشم بصیرت بگشا

کان پری چهره به چشم تو بسی می آید

می کشد نفس به خلوت به گناهت زنهار

که زهر موی تو بانگ جرسی می آید

تیر فریاد به آن نقطه که میخواست رسید

دل گواه است که فریاد رسی می آید

«میثم» از مطلع حافظ خبر وصل بده

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید