امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رها کنید دگر صحبت مد اوا را

 

 

رها کنید دگر صحبت مد اوا را

فراق اگر نکُشد وصل می کشد ما را

تمام عمر تو ما را، نظاره کردی و ما

ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را

شراره های دلم اشک شد زدیده چکید

ببین چگونه به آتش کشید دریا را

قسم به دوست که یک موی یار را ندهم

اگر دهند به دستم تمام دنیا را

به شوق آن که زکوی توام نشان آرد

به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را

جنون کشانده به جائی مرا که نشناسم

طریق کعبه و بتخانه و کلیسا را

نسیم صبح زراهی که آمدی برگرد

ببر سلام زمن آن عزیز زهرا را

تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم

اگر به خانه تاریک من نهی پا را

به راه عشق سر و دست و پا بده «میثم»

ولی زدست مده دوستی مولا را