امروز سه شنبه ، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
روز ازل نوشته ام به اشک هر دو دیده ام

 

روز ازل نوشته ام به اشک هر دو دیده ام

که با شراره ی دلم عشق تو را خریده ام

ناله بئد به یاد تو شکر شراره های دل

گریه بود برای توخمس وزکات دیده ام

غم تو گشته ثروتم نگاه کن به صورتم

که با سرشک دیده ام عکس تو را کشیده ام

در دل و دیده موج خون به شکر نعمت جنون

پنجه به رخ کشیده ام جامه به تن دریده ام

دل خوشی ام بود غمم بی خبر از دو عالمم

تا به تو سر سپرده ام از همه دل بریده ام

گر چه میان انجمم زمهر سرفراز تر

پیش مه جمال تو هلال قد خمیده ام

دل که به همرهت رود می شود اگر شود

کبوتر حریم تو جان به لب رسیده ام

پیش تر از شنیدن نام پدر، زمادرم

لحظه به لحظه دم به دم نام تو را شنیده ام

صحن تو و برادرت گشته صفا و مروه ام

گاه به مروت رفته ام گه به صفا دویده ام

«میثمم» و به سر زدم سنگ محبّت تو را

بوده جنون به کوی تو مشی و مرام و ایده ام