امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
سلام ای یوسف بازار خون

 


یا مسلم بن‌ عقیل

 

 

سلام ای یوسف بازار خون

 

یاس خزان دیده به گلزار خون

 

ای به ره حسین اول قتیل

 

فاتح کوفه! مسلم‌بن‌عقیل

 

زنده‌ترین آیت صدق و صفا

 

ثانی عباس به عشق و وفا

 

بر ولی‌الله ولی کیست؟ تو

 

در صف پیکار، علی کیست؟ تو

 

رأس تو بر نی قمر فاطمه

 

خون تو خون پسر فاطمه

 

دل به نگاه تو شفا یافته

 

کوفه ز اشک تو صفا یافته

 

در جگرت سوز درون حسین

 

حنجر تو چشمۀ خون حسین

 

کوفه چه غم نیست اگر یار تو

 

حضرت زهراست عزادار تو

 

نیست عجب احمد ختمی‌مآب

 

وقت شهادت دهدت جام آب

 

کوفه که بر جنگ تو آورده رو

 

رفته ز دستش شرف و آبرو

 

دردل زارت شرر انگیختند

 

جای گل آتش به سرت ریختند

 

گرگ‌صفت بر تو زده چنگ‌ها

 

کرده تنت را هدف سنگ‌ها

 

خصم ستمکار به سویت شتافت

 

تیغ برآورد و لبت را شکافت

 

کوفه به خود ننگ ابد را خرید

 

با گلوی تشنه سرت را برید

 

حیف که ای نایب خاص امام

 

رأس تو افتاد ز بالای بام

 

با که بگویم چو تو مردافکنی

 

در دل شب داد پناهش زنی؟

 

با که توان گفت که خصم پلید

 

دست تو را بست و سرت را برید؟

 

غربت تو در ملأعام بود

 

قتلگهت بر زبر بام بود

 

هیچ شهیدی چو تو تنها نبود

 

دسته گلش آتش زنها نبود

 

نایب تنهای ولی خدا

 

وه! چه غریبانه سرت شد جدا

 

گریه کنم بر غم بسیار تو

 

یا به دو فرزند عزادار تو؟