امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
سلام ذات خدای منّان سلام احمد سلام قرآن

 

سلام ذات خدای منّان سلام احمد سلام قرآن

سلام جنّت سلام رضوان سلام حوری سلام غلمان

سلام توحید سلام ایمان سلام دانش سلام عرفان

سلام خلقت سلام خالق به جان پاک امام صادق

امام آدم، وصیّ خاتم، کتاب محکم، خطاب مبرم

رئیس مذهب، ولیِّ عالم، به قدر، اعلا به علم، اعلم

هزار عیسی هزار مریم به او مؤیّد به او مکرّم

ششم ولیِّ خدای سرمد، شریک قرآن وصی احمد

نسیم جنّت وزان زکویش شراب کوثر روان زجویش

نگاه خورشید به ماه رویش درود احمد به خُلق و خویش

نیاز دانش به گفتگویش وجود، بسته به تار مویش

سپهر فیضش پر از ستاره پر از مضّل پر از زُراره

کتاب عرفان رخ منیرش هزار برهان به یک ضمیرش

بزرگواران همه حقیرش زمامداران همه اسیرش

رجال دانش همه فقیرش فقیرِ علم ابو بصیرش

جلال، خاک ره غلامش حیات عرفان، دم هشامش

حیات دین از قیام علم اش رموز قرآن پیام علمش

زوهم برتر مقام علمش کلیم محو کلام علمش

عطای کوثر زجام علم اش هماره جاوید نظام علمش

دو جابر او دو آفتابند که همچو خورشید هماره تابند

امام صادق که تا قیامت به کلّ خلقت کند امامت

به ملک دل ها وزا زعامت به کشور جان کند اقامت

وجود دین را از او سلامت زما توسّل از او کرامت

فلک مطیع اشارت او ملک مرید زیارت او

دُرِ سخن را دلش خزانه سپاه دانش پیش روانه

چه در تکامل چه در زمانه علوم بی او همه فسانه

به هر کتابت ازو نشانه به هر قرائت از او ترانه

به پور حیّان دری گشوده که دانشش را بشر ستوده

خرد، تفکّر دو پایبندش نماز، قرآن، نیازمندش

کتاب و حکمت دو مستمندش مسیح را جان زنوشخندش

کلیم را دل اسیر پندش رسید دائم به جان گزندش

گهی به منزل، گهی به محفل، گهی زدشمن، گهی زقاتل

هماره کوه غمش به شانه نبود راحت در آشیانه

که تاخت دشمن بر او شبانه کشید او را برون زخانه

سر برهنه در آن میانه به قصر منصور شدی روانه

به سینه دردش به لب دعایش نسوخت آنجا دلی برایش

درون سینه غم جهانش بسوز ای دل به داستانش

ستم به جان شد زدشمنانش جفا فزون شد به خاندانش

زدند آتش بر آستانش زخانه شد دود بر آسمانش

شرر زبیتش گرفت بالا گریست چشمش به یاد زهرا

فکند زهرش شراره بر جان وجود او سوخت چو شمع سوزان

گرفت عمرش به غصّه پایان نشست داغش به قلب یاران

هزار عالِم چو ابن حیّان به ماتم او شدند گریان

زسوز داغش به یاد صبرش سرشک «میثم» نثار قبرش