امروز جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
سال‌ها سال‌های ماتم توست

سال‌ها سال‌های ماتم توست 
مـاه‌ها تـا ابـد محرّم توست 
غم تو آتشی است عالم سوز 
داغ تـو تازه می‌شود هر روز 
آه، چون آهِ سینه سوز تو نیست 
هیچ روزی بسان روز تو نیست 
کربـلای تـو عالم است حسین! 
لحظه‌هایت محرّم است حسین
روزها همچنـان هـزارة توست
 
هـر دلـی بـزم یـادوارة توست 
ای خـدا داغــدارِ مــاتم تـو 
خونبهـای تــو، صاحبِ دم تو 
خاک صحرای سرخ خون، مُشکت 
آب‌هـا تشنــة لـب خشـکت 
خــارهای بـلا گـل یــاست 
بحرهـا سینـهْ چـاک عبّاست 
عَلم نصر تو به دست خداست 
سایه‌بانِ تمامِ هست خداست 
بـه هـلال محـرّمت سـوگند 
به دم و صاحبِ دمت سوگند 
بـه خلوص و وفای انصارت 
بــه علمـداریِ علمــدارت 
به غلامت که مثل اکبر خویش 
برگرفتیش سخت در بر خویش 
بـه زهیری که شد ز مهر تو پر 
بـه گذشت تـو و به خجلت حر 
بـه عـلی‌اکبر و بـه زخم تنش 
که چو گل برگ برگ شد بدنش 
بـه تلظّـیِ طفـل خامــوشت 
ذبح لبْ تشنه بـر سـر دوشت 
بـه دلِ از سنـان دریـدة تـو 
بـه سـر از قفـا بریـدة تــو 
بــه تـنِ روی خاک، عریانت 
بــه شهیـدانِ عیـدِ قربـانت 
بـه پیـام‌آور دمـت زیـنب 
پـاسدار محـرَّمت زیـنب 
همه جا پر از این نداست حسین
که علمدار تو خداست حسین
عاشقانی که با تو هم قسمند
 
سینه زن‌های پای این علمند 
ای سـرشک پیمـبران دم تو 
اشک‌ها تـا صف جزا، کمِ تو 
چشم «میثم» همیشه بر کرمت 
سیـل اشکش مسافـرِ حرمت