سر تا به پا شده سپر هر بلا حسین از مکه میرود به سوی کربلا حسین زمزم مقام، مروه صفا، کعبه چار رکن از سوز سینه ناله برآرند: یا حسین از کوههای مکه ندا میرسد به عرش فریاد میزنند همه یک صدا: حسین انگار سر برای خدا میکشد به دوش با این شتاب میرود امشب کجا حسین؟ چشمش به قد و قامت عباس و اکبر است در دیده اشک دارد و بر لب دعا، حسین امشب میان قافله فردا به موج خون گوید به زیر تیغ، سخن با خدا حسین ای ناقهها از این سفر امشب حذر کنید ترسم سرش رود به سر نیزهها حسین از سنگ، اشک جوشد و از کوه، سیل خون روزی که میشود ز عزیزان جدا، حسین امشب نهاده سر به بیابان و میرود فردا سرش بریده شود از قفا، حسین «میثم» بـر آر نـاله چـو نیـزار نینـوا کامشب سفر کند به سوی نینوا حسین