امروز چهارشنبه ، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
سپر کردی به تیغ و تیر و نیزه، پیکر خود را

 

 


سپر کردی به تیغ و تیر و نیزه، پیکر خود را 
گرفتی جای پرچم روی دست خود، سر خود را 
تمام عمر من با تو، تو با من بوده ای، چون شد 
که تنها می گذاری بین دشمن خواهر خود را 
کمی خم شو به زیر پای اسب خود نگاهی کن 
فرود آ در بغل گیر ای برادر دختر خود را 
عزیز فاطمه دشمن نبیند تا که تنهایت 
مرو تنها ببر با خود علیّ اصغر خود را 
بیا از اشک خود آبی فشانم بر لب خشکت 
که سقا جای سقا کرده ام چشم تر خود را 
خروش العطش پر کرده این صحرای سوزان را 
خبر کن در کنار علقمه، آب آور خود را 
رقیه، نجمه، لیلا، من، سکینه، همرهت هستیم 
مکن احساس تنهایی، نگه کن لشگر خود را 
سر خود را به بالا گیر تا بوسم گلویت را 
ببوسم باز جای بوسه های مادر خود را 
اگر باور ندارند این سپه جدت پیمبر را
دوباره روی دستت گیر نعش اکبر خود را
چنان از شعله های آه زینب پر شدی میثم 
که جای شعر پُر کردی زآتش دفتر خود را