امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
شفای جان و جانانم حسین است

شفای جان و جانانم حسین است 
طبیب و درد و درمانم حسین است 
از آن رو انس با قرآن گرفتم 
که دیدم روح قرآنم حسین است 
نماز و روزه و حج و زکاتم 
نه، بلکه کل ایمانم حسین است 
به خلد و حور و غلمانم چه حاجت؟ 
که خلد و حور و غلمانم حسین است 
از آن خندم که در تاریکی قبر 
چراغ چشم گریانم حسین است 
قیامت سایه ای از قامت او 
صراط و حشر و میزانم حسین است 
اگر هیچم تمام هستی ام اوست 
اگر مورم، سلیمانم حسین است 
بهشتم کربلا، کوثر فراتم 
گلم، باغم، گلستانم حسین است 
ز هر زخمش مرا داغی است بر دل 
شرار قلب سوزانم حسین است 
ز اشک دیده بر صورت نوشتم 
که نقش اشک من "جانم حسین" است 
اَلم اَعهد الیکم» را شنیدم 
تمام عهد و پیمانم حسین است 
اگر پرسند از راه تو "میثم" 
بگو آغاز و پایانم حسین است