امروز جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
شعله بر آرم ز جگر گریه کنم زار زنم

 

 

شعله بر آرم ز جگر گریه کنم زار زنم

ناله و فریاد کنم بر در و دیوار زنم

جامه به تن چاک کنم بر سر خود خاک کنم

چنگ زنم بر جگر از زخمۀ دل تار زنم

دیده چو دریا کنم و خیمه به صحرا فکنم

بلکه شبی بوسه به بیت الحرم یار زنم

چهره بر آن خاک نهم سرشکنم جان بدهم

ناله و فریاد ز دل در غم دلدار زنم

رو سوی آن خانه کنم همّت مردانه کنم

همچو زنان در حرمش شیون بسیار زنم

نالۀ ایوای حسین از دل دیوانه کشم

سر به رواقش شکنم لطمه به برخسار زنم

مرقد او شمع من و من همه پروانۀ او

سوزم و پرواز کنان ناله دگر بار زنم

کاش فراتم به نظر آتش سوزنده شود

تا عرض آب روان بر شرر نار زنم

سینه پر از خون جگر اشک فشان از بصرم

داد غم یار به هر کوچه و بازار زنم

عاشق دلدار شدم «میثم» این دار شدم

دم همه دم با نفس میثم تمّار زنم