امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
سینه سوختگان در تب و تاب است اینجا

سینـۀ ســوختگان در تـب‌وتـــاب است اینجا

اشـک در چشـم عـــزادار گـلاب است اینجا

دست‌ها بسته به زنجیر و طناب است اینجا

خــاک عالم به سرم شام خراب است اینجا

خار و خاشاک عوض عنبر و عود است اینجا

صــورت فــاطمه‌هــا جملـه کبود است اینجا

 

شام شوم است و یا کرب‌وبلای دگر است

بـر سـر نیـزه عیـان عارض هجده قمر است

خنده‌هـا هلهله‌هـا مــرهم زخــم جگر است

پیـش سیلـی عدو صورت طفلان سپر است

دوستان شام بلا شام بلا شام بلاست

بهر اولاد علی سخت‌تر از کرب‌وبلاست

 

شــامیـان اشـک عـزیـزان خـدا را دیدند

جــای همــدردی بـــر آل علـی خندیدند

عـــوض رخت سیــه جـــامۀ نو پوشیدند

همــه در پــای سـر خـــون خدا رقصیدند

کینـۀ کهنـۀ خـود را بـه علی نو کردند

سر هر کوچه بنی‌فاطمه را هو کردند

 

سـر مصبـــاح هـــدی راهبـــر قـــافلــه بود

خنده وعشرت و شادی وکف و هلهله بود

سنــگ بـــر فـــرق ســر و برکف پا آبله بود

ســر اصغـــر ســر نــی روبــروی حرمله بود

کودکان با نفس سوخته فریاد زدند

نــاله بــر زخم تن سید سجاد زدند

 

شام در چشم بنی‌فاطمه شام آمده بود

سنــگ‌ها بر سرشان از لب بام آمده بود

دختـر فـــاطمـه در محضـر عــام آمده بود

همــره دختـر زهــرا ســه امــام آمده بود

نــاله‌ها بود که از سینه رها می‌کردند

هر سه بر زینب مظلومه دعا می‌کردند

 

گنــه عتـــرت پیغمبـــر اســلام چــه بـود؟

کــه به سر ریخته خاکسترشان قوم یهود

مو سفید اشک روان سرخ و بدن بود کبود

چـارمین حجت حق اشک‌فشان می‌فرمود

که به ما گرچه به هر گام بلا سخت گذشت

شــاممـان بیشتـر از کرب‌وبلا سخت گذشت

 

شام ما را به سوی بزم شراب آوردند

بهــر دلجـــویی اطفــال طنـــاب آوردند

ســاغر مـی عـوض ظرف گلاب آوردند

ستـم و محنت و اندوه و عذاب آوردند

زجـــر‌هـــا در مـــلأ‌عـــام بـه مـا می‌دادند

دسته‌دسته همه دشنام به ما می‌دادند

 

شـامیـان بـر جگـر آل علـی چنــگ زدند

بــه تسلای رباب از همه سو چنگ زدند

به سر پاک حسین بن علی سنگ زدند

به یتیمی که زمین خورد هم آهنگ زدند

همه جا شام مصیبت شده در ماتمشان

شــرر نــالۀ «میثـم» شده شرح غمشان